هو العادل
کُردها در احادیث شیعه
در مورد کُردها دو حدیث جلب توجه کننده در منابع روایی آمده است:
۱- «لَا تَنْکحُوا مِنَ الْأَکرَادِ أَحَداً، فَإِنَّهُمْ جِنْسٌ مِنَ الْجِنِّ کشِفَ عَنْهُمُ الْغِطَاءَ»[1]
با کُردها ازدواج نکنید، که آنها تیرهای از جن میباشند که پرده از آنها برگرفته شده است.
۲- «عن أبی الربیع الشامی قال: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام، فَقُلْتُ: إِنَّ عِنْدَنَا قَوْماً مِنَ الْأَکرَادِ، وَإِنَّهُمْ لَایزَالُونَ یجِیئُونَ بِالْبَیعِ، فَنُخَالِطُهُمْ وَنُبَایعُهُمْ؟ فَقَالَ: "یا أَبَا الرَّبِیعِ، لَاتُخَالِطُوهُمْ؛ فَإِنَّ الْأَکرَادَ حَی [مِنْ أَحْیاءِ] الْجِنِّ، کشَفَ [اللّهُ] عَنْهُمُ الْغِطَاءَ؛ فَلَا تُخَالِطُوهُمْ"»[2]
ابیالربیع شامی میگوید: از امام صادق پرسیدم: گروهی از کُردها نزد ما هستند و به منظور خرید و فروش با ما تماس دارند؛ آیا با آنها معامله و مخالطت داشته باشیم؟ حضرت فرمود: ای ابوالربیع، با آنها آمیزش و تعامل نداشته باشید، چرا که آنها گروهی از [طایفهی] جن اند که خداوند پرده از آنها برداشته است».
فقها و محدثین به چند شیوه این احادیث را بررسی کردهاند:
با کُردها ازدواج نکنید، که آنها تیرهای از جن میباشند که پرده از آنها برگرفته شده است.
۲- «عن أبی الربیع الشامی قال: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللّهِ علیه السلام، فَقُلْتُ: إِنَّ عِنْدَنَا قَوْماً مِنَ الْأَکرَادِ، وَإِنَّهُمْ لَایزَالُونَ یجِیئُونَ بِالْبَیعِ، فَنُخَالِطُهُمْ وَنُبَایعُهُمْ؟ فَقَالَ: "یا أَبَا الرَّبِیعِ، لَاتُخَالِطُوهُمْ؛ فَإِنَّ الْأَکرَادَ حَی [مِنْ أَحْیاءِ] الْجِنِّ، کشَفَ [اللّهُ] عَنْهُمُ الْغِطَاءَ؛ فَلَا تُخَالِطُوهُمْ"»[2]
ابیالربیع شامی میگوید: از امام صادق پرسیدم: گروهی از کُردها نزد ما هستند و به منظور خرید و فروش با ما تماس دارند؛ آیا با آنها معامله و مخالطت داشته باشیم؟ حضرت فرمود: ای ابوالربیع، با آنها آمیزش و تعامل نداشته باشید، چرا که آنها گروهی از [طایفهی] جن اند که خداوند پرده از آنها برداشته است».
فقها و محدثین به چند شیوه این احادیث را بررسی کردهاند:
۱- بررسی سند دو حدیث:
روایت اول بر اساس گفته علامه مجلسی[3] و دیگران «بنا بر مشهور حدیث ضعیفی است». روایت دوم هم بنا به گفته فیض کاشانی[4] و دیگران «حدیثی مرسل است». علامه حلی هم مینویسد روایت دوم مرسله است و به ابوالربیع شامی منتهی میشوند که -بر اساس کتب رجال- شخصی مجهول است.[5] آیةالله مکارم شیرازی نیز معتقد است روایت اول ضعیف است، و شبیه نظر علامه حلی را در مورد روایت دوم اعلام میدارد. [6] شهید صدر میافزاید برخی کتب رجال گفتهاند ابوالربیع شامی مردی مجهول الحال است، و برخی گفتهاند او مردی جعّال(بسیار جعلکننده روایت) و دروغگو بوده است.[7]
۲- بررسی محتوای دو حدیث:
اگر بر فرض سند حدیث صحیح میبود، چند مطلب دیگر باید بررسی میشد:
الف) منظور از اکراد در روایت چه کسانی است؟ آیا هر کس که امروزه به زبان کُردی سخن میگوید مورد نظر حدیث است؟
ب) منظور از اینکه «آنها گروهی از جن اند که خداوند پرده از آنها برداشته است» چیست؟
ج) دلیل نهی از معامله و ازدواج با آنان چه بوده است؟ و آیا دلیل آن همچنان باقی است؟
د) آیا این دو حدیث با آیات و روایات سازگارند؟
ه) آیا میتوان از این روایات، از جهت قاعده «تسامح در ادلّه سنن» حکم به کراهت معامله و ازدواج با کُردها نمود؟
پاسخها:
الف) منظور از اَکراد در روایت چه کسانی است؟ آیا هر کس که امروزه به زبان کُردی سخن میگوید مورد نظر حدیث است؟
پاسخ: علامه حلی[8] مینویسد: «اکراد طایفه مخصوصی(جماعت خاصی، گروهی معهود) از مردم در صدر اسلام بودهاند؛ و منظور همه کسانی که به زبان کُردی سخن میگویند نمیباشد. ضمنا منظور از "اکراد" -در زبان عربی- گروهی است کوچکننده از یک محل به محل دیگر».
آیةالله سید محمد حسینی شیرازی مینویسد: منظور از اکراد اهالی کوهستانهاست که اهل دین نیستند؛ اهل هر شهری که باشند، و عرب باشند یا عجم؛ و منظور قومی به نام کُردها نیست؛ چرا که این کلمه -چنانکه در لغتنامههای عربی آمده است[9]- مشتق از «کرد إلی الجبل» یعنی «به سوی کوه رفت» و برگرفته از آن است.[10]
در شرح علیاکبر غفاری بر من لا یحضره الفقیه آمده است: «مسلّما "اکراد" در لفظ حدیث جماعت مخصوص شناختهشدهای بودهاند که امام (علیه السّلام) به آنها اشاره داشته است نه نژاد کرد»[11]
توضیحات بیشتری هم در قسمتهای بعدی خواهد آمد.
ب) منظور از اینکه «آنها گروهی از جن اند که خداوند پرده از آنها برداشته است» چیست؟
پاسخ: بعضی در مورد لفظ جن در این روایت گفته اند منظور روایت در اینجا معنای حقیقی جن نیست، بلکه به عنوان مجاز به کار رفته است؛ و برخی دیگر فرمودهاند: مراد از لفظ جن در این روایت همان اجنه می باشد که به معنای حقیقی کلمه بکار رفته است.
در کتاب روضةالمتقین[12] آمده است: منظور از اینکه آنها گروهی از جناند، این است که آنها به منزله جنیاند، به خاطر دوریشان از انسانیت؛ زیرا آنها بادیهنشینان عجم هستند.
در مرآةالعقول[13] هم آمده است: شاید اینکه گفته شده "از جن هستند"، به خاطر این باشد که از جهت سوء اخلاق و رفتار، و بسیاریِ حیلهگری شبیه جن هستند، به طوری که گویا از جمله آنها هستند که آشکار گشتهاند.
محقق شعرانی در حاشیه کتاب وافی مینویسد: اینکه در حدیث آمده گروهی از اجنّهاند، مبالغه در مؤدب نبودنشان به آداب شرع و عرف در آن زمان است.
آیةالله سید محمد حسینی شیرازی مینویسد: «منظور از اکراد اهالی کوهستانهاست که اهل دین نیستند؛ اهل هر شهری که باشند، و عرب باشند یا عجم... و این که گفته «از جن اند» منظور این است که در آنها در کوهها مخفی هستند، نه اینکه از اجنه -در مقابل انسانها و آدمیزاد- هستند، و این واضح است.»[14]
شهید صدر بحثی در مورد امکان پردهبرداری از جنیان، و نیز یقین بر بشر بودن کُردها دارد، و البته قدرت مطلقه الاهی را در این زمینه انکار نمیکند، و این عمل را ممتنع عقلی نمیداند، ولی معتقد است چنین روایات ضعیفالسندی را نمیتواند اثباتگر این مهم دانست. [15]
ج) دلیل نهی از معامله و ازدواج با آنان چه بوده است؟ و آیا دلیل آن همچنان باقی است؟
پاسخ: علامه حلی مینویسد: «... منظور از "اکراد" -در زبان عربی- گروهی است که از یک محل به محل دیگر کوچ میکنند ، و در نتیجه شاید علت کراهت معامله با آنان مانند آنچه باشد در مورد اعراب(اعرابیها، عربهای بادیهنشین) وجود دارد، چنانکه در قرآن آمده است: «الْأَعْرابُ أَشَدُّ کفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلاَّ یعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ: بادیهنشینانِ عرب (بهخاطر دوری از اجتماع و تمدن و فرهنگ، و دوری از تعلیم و تربیت و آداب دینی)، در کفر و نفاق شدیدترند، و به ناآگاهی از حدود و احکامی که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند(توبه:۹۷)»، و علت کراهت، «تعرّب: بادیهنشینی» و دوری از مسائل فقهی و احکام دینی است -چنانکه در روایاتی تصریح به کراهت معامله با چنین افرادی شده است- و وقتی علت کراهت برطرف شود، حکم کراهت نیز برطرف خواهد شد.» [16]
آیةالله سید محمد حسینی شیرازی مینویسد: «منظور از اکراد اهالی کوهستانهاست که اهل دین نیستند؛ اهل هر شهری که باشند، و عرب باشند یا عجم... چنانکه اعراب هم در قرآن ذم شدهاند که «الْأَعْرابُ أَشَدُّ کفْراً وَ نِفاقاً (توبه:97)» و منظور از آن عربها نیست، بلکه منظور اعرابیها(بادیهنشینهای عرب و عجم) میباشد.» [17]
در کتاب حدائق الناظرة آمده است: «شاید منظور از آنها مردمان گمنامی باشد که در شهرها نبودهاند و در آنها از غلطت و خشونت بدویبودن یافت میشده است، و بیشک پس از گذشت زمان و نزدیکی آنها به معلومات شهرها، آنها هم مانند سایر مردمان شهرنشین و متمدن شدند، و حکم مذکور شامل آنها نمیشود.»[18]
در شرح علیاکبر غفاری بر من لا یحضره الفقیه آمده است: «به نظر میرسد جماعتی از ایشان برای فروش متاع و اجناسشان در آن زمان به شهرها میرفتند که اخلاق و رفتارشان نادرست بود و حیله میکردند و جنس فاسد را به جای جنس سالم و صحیح میدادند، از این رو معاشرت با آنان در حدیث منع شده است، و در حقیقت، حکم به خاطر اخلاق زشتشان بوده نه از روی کرد بودن آنان.»[19]
ایشان میافزاید: نباید به اطلاق خبر تمسّک کرد و همان رویهای را پیش گرفت که در اخبار ممدوح و مذموم بلاد، پیش گرفتهاند، و آنها را مقید به قیودی کردهاند. مثلا در حدیثی آمده است که امام معصوم فرمودهاند: شانزده طایفه از امّت جدّم ما را دوست ندارند سپس آنها را شمرد و از جملۀ آنها اهل سیستان و اهل ری (تهران امروز) را نام برد و محدثان و شارحان گویند مراد اهل ری در آن زمان بوده که غالبا از مخالفین اهل بیت بودهاند. در این خبر مورد بحث هم، حکم همان است. مثلا در زمان ما میگویند که با فلان شهر معامله نکنید، با فلان محله معامله نداشته باشید؛ که خوش معامله نیستند، یا بد حسابند.
د) آیا این دو حدیث با آیات و روایات سازگارند؟
پاسخ: این دو روایت با ظاهر برخی آیات قرآنی ناسازگار مینمایند، مانندِ
«یَا أیُّهَا النّاس إِنّا خَلَقْناکمْ مِنْ ذَکرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکمْ (حجرات- 13) یعنی: «ای مردم! ما همه شما را از یک مرد و زن[آدم و حوا] آفریدیم و شما را تیرهها و تبارها (نژادها و ملیتها)ی مختلف قرار دادیم تا یک دیگر را بشناسید [اینها ملاک امتیاز نیست] بیگمان گرامیترین شما نزد خدا باتقواترینتان است.»
این آیه مانع است از اینکه ما به اطلاق روایت تمسّک کنیم. زیرا اولاً آیه همگان را فرزندان آدم و حوا دانسته، نه اینکه برخی را فرزندان جن بداند(آیه ۱ سوره نساء در این زمینه تصریح بیشتری دارد)، و ثانیاً تفاوت قومیتها وملیتها را باعث برتری یا پستی ندانسته است، و تنها عامل برتری را تقوا دانسته است.
در روایات هم مطالبی در تأیید این معنا آمده است. از جمله پیامبر اعظم(ص) فرمود: ای مردم! پروردگارتان یکی است، و پدرتان هم یک نفر است: همهتان فرزندان [حضرت] آدم هستید، و آدم از خاک بود؛ ارجمندترینتان نزد خدا باتقواترینتان است، و هیچ عربی بر عجم(غیرعرب) برتری ندارد، مگر در سایهی پارسایی. سپس پیامبر فرمود: هلا! آیا پیام را رساندم؟ مردم گفتند: بله. حضرت فرمود: حاضران به غائبان برسانند.[20]
همیشان(ع) فرمود: اسلام آنچه از نخوت و تفاخر جاهلی به قبیله و نژاد بود را از بین برد، در نتیجه امروز تمام مردم از سفید و سیاه، قریشی و عرب و عجم همگی از آدماند، و خداوند آدم را از خاک آفرید؛ و محبوبترین مردم نزد خداوند در روز قیامت مطیعترین و متقیترینشان است.[21]
و در جای دیگر تکرار نمود: مردم از زمان آدم تا امروز مانند دندانههای شانه با هم برابرند؛ هیچ فضیلتی برای عرب نسبت به عجم(غیرعرب) و نیز برای گندمگون بر سیاهپوست وجود ندارد، مگر به تقوا.[22]
ه) آیا میتوان از این روایات، از جهت قاعده «تسامح در ادلّه سنن» حکم به کراهت معامله و ازدواج با کُردها نمود؟
پاسخ: شهید صدر در کتاب «ماوراء فقه»[23] فصلی را به این مسأله اختصاص داده، و علاوه بر برشمردن برخی از مطالب بالا، افزوده است:
۱- لسان روایات، لسان حرمت است (گفته: لا تنکحوا من الأکراد؛ و لا تخالطوهم) و اگر کسی به خاطر ضعف سند به حرمت فتوی نداد -چنانکه احدی چنین فتوایی نداده است- نمیتوان به واسطه آن به کراهت فتوی داد.
۲- روایت دلالت بر این ندارد که اکراد جنهایی بودهاند که مسخ شدهاند، و مثلاً تعامل با مسخشدگان در شریعت پسندیده نیست، بلکه میگوید اکراد الآن هم قومی از جن اند، و فقط این که مکشوفاند و آدمی آنها را میبیند، و بقیهی جنیان مخفی و مستورند و مردم آنها را نمیبینند؛ و دلیلی در شریعت -جز این روایات- نیست که قاعدهای در منع تعامل با جنیان تأسیس کرده باشد؛ چرا که جنیان هم دارای فاسقان و صالحانند، چنانکه در آیه ۱۱ سوره جن آمده است: «وَ أَنّا مِنَّا الصّالِحُونَ وَ مِنّا دُونَ ذلِک کنّا طَرائِقَ قِدَداً: در بین ما [جنها] افرادی صالح و افرادی ناصالحاند، و ما گروههای متفاوتی [بر راههای گوناگون] هستیم»؛ و هیچ اشکالی به شکل حرمت یا کراهت در معامله با فاسقان -بشر یا جن- هم وجود ندارد، چه برسد به صالحان که اکرام و احسان به آنها رجحان دارد.
جمعبندی، خلاصه و نتیجهگیری
اولاً هر دو روایت ضعیف یا مرسل اند. [بر فرض آنکه صحیح بودند:]
ثانیاً ممکن است منظور طایفه مخصوص شناختهشدهای از مردم در زمان امام(ع) بوده باشد که در بخشی زندگی میکردهاند، و نه نژاد کُرد و هر که به کُردی سخن میگوید، یا فرزندان کسانی که بعداً با کُردها ازدواج کردهاند. لفظ «اکراد» از ریشه «ک ر د» به معنای کوچ کردن است، و کسانی که به سمت کوهها رفتهاند را اکراد نامیدهاند. لذا برخی بر این نظرند که منظور از «اکراد» اهالی کوهستانها یا بادیه نشینان عجم [یا به طور کل، چه عرب چه غیر عرب] در آن زمان است. اگر هم روایت در مورد کُردها - به همان معنایی که ما امروزه میفهمیم- باشد، این روایت مانند تمجیدها یا مذمتهایی است که از مردمان شهرهای مختلف در روایات مختلف شده است، و ناظر به حال مردمان آن شهرها در زمان صدور روایت شده است؛ چنانکه امام علی(ع) گاه کوفیان را مدح و گاه ذم مینموده است.
ثالثاً ممکن است منظور از این که گفته «از جن اند...» این باشد که آنها در کوهها پنهان شده اند؛ زیرا ریشه "ج ن ن" به معنای مخفی شدن و پوشیده و پنهان گشتن است، و کلمات مجنون(آنکه عقلش پنهان شده)، جنین(که در شکم مادر پنهان شده) از همین ریشه اند؛ و اصول جنیان را به همین دلیلِ مخفی بودنشان از دید آدمی بدین نام نامیدهاند. اگر بخواهیم جن در روایت مذکور را به معنای واقعیاش(در مقابل اِنس) بگیریم، ممکن است با آیاتی که همه مردم را فرزندان آدم و حوا میدانند متعارض شود. ضمنا در شرع دلیلی بر کراهت تعامل با اجنه وجود ندارد، چرا که در جنیان هم صالح و ناصالح وجود دارد.
رابعاً ممکن است دلیل نهی از تعامل با آنان در روایت، این باشد که آنها از طایفه یا نژاد خاصی بودهاند، بلکه دلیل همان بادیهنشینی و کوهستانی بودنشان باشد، که به خاطر دوری از شهرها و آداب اجتماعی و دینی، دارای غلظت و خشونت بدوی بودهاند، و نیز نسبت به احکام شرعی ناآگاهتر بودند و در معامله حیلهها مینمودند. کلمهی «اعراب(بادیهنشینان)» ده بار در قرآن آمده و جز یک مورد، بقیهی موارد -مثل روایات- نکوهشآمیز است(به آیهی موجود در سؤالِ "ج" توجه کنید).
در پایان باید چنین نتیجهگیری نمود که: به شرع مقدس نه میتوان نسبت داد که قوم و نژاد کُردها گروهی از جناند، و نه اینکه تعامل با آنها حرام یا مکروه است، بلکه ایشان هم مانند دیگر مردمند.
[1] علل الشرایع؛ ج ۲، ص ۵۲۷.
[2] علل الشرایع؛ ج ۲، ص ۵۲۷.
[3] ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج12، ص 336.
[4] الوافی؛ ج17، ص 410.
[5] تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ص 95.
[6] العروة الوثقی مع التعلیقات، ج2، ص 752.
[7] ماوراءالفقه، شهید سید محمد صدر، ج ۶، ص ۲۲۵ تا ۲۳۰، مناکحةالأکراد.
[8] تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ص 95.
[9] تاج العروس، ج ۵، ص ۲۲۳؛ «اکردوهن الی الجبال». لسان العرب، ج ۳، ص ۳۷۹؛ «یَکرُدُهُم: یدفعهم و یطردهم؛ کَرَدَهم: ساقهم و صرفهم و ردهم».
[10] المال، أخذا و عطاء و صرفا؛ ص 153.
[11] من لا یحضره الفقیه - ترجمه، ج4، ص 218.
[12] روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج6، ص، 440.
[13] مرآة العقول، ج 19، ص 145.
[14] المال، أخذا و عطاء و صرفا؛ ص 153.
[15] ماوراءالفقه، شهید سید محمد صدر، ج ۶، ص ۲۲۵ تا ۲۳۰، مناکحةالأکراد.
[16] تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ص 95.
[17] المال، أخذا و عطاء و صرفا؛ ص 153. ایشان فرمودهاند: «برای توضیحات بیشتر به موسوعة الفقه: ج 64 کتاب النکاح مراجعه کنید»، که ما این کتاب را در اختیار نداشتیم.
[18] الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، ج18، ص 40.
[19] من لا یحضره الفقیه - ترجمه، ج4، ص 218.
[20] «أَيُّهَا النَّاسُ! إِنَّ رَبَّكُمْ وَاحِدٌ وَ إِنَّ أَبَاكُمْ وَاحِدٌ، كُلُّكُمْ لِآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرَابٍ، إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ وَ لَيْسَ لِعَرَبِيٍّ عَلَى عَجَمِيٍّ فَضْلٌ إِلَّا بِالتَّقْوَى. أَلَا! هَلْ بَلَّغْتُ؟ قَالُوا نَعَمْ. قَالَ فَلْيُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِب» (جامع الأخبار، ص ۱۸۳؛ تحف العقول، ص ۳۴؛ بحار الأنوار، ج ۷۳، ص ۳۴۸؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۲۶)
[21] «أَذْهَبَ بِالْإِسْلَامِ مَا كَانَ مِنْ نَخْوَةِ الْجَاهِلِيَّةِ وَ تَفَاخُرِهَا بِعَشَائِرِهَا وَ بَاسِقِ أَنْسَابِهَا فَالنَّاسُ الْيَوْمَ كُلُّهُمْ أَبْيَضُهُمْ وَ أَسْوَدُهُمْ وَ قُرَشِيُّهُمْ وَ عَرَبِيُّهُمْ وَ عَجَمِيُّهُمْ مِنْ آدَمَ وَ إِنَّ آدَمَ خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ طِينٍ وَ إِنَّ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَطْوَعُهُمْ لَهُ وَ أَتْقَاهُم» (کافی، ج ۵، ص ۳۳۹؛ وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۶۷؛ بحار الأنوار، ج ۲۲، ص ۱۱۷)
[22] «إِنَّ النَّاسَ مِنْ [عَهْدِ] آدَمَ إِلَى يَوْمِنَا هَذَا مِثْلُ أَسْنَانِ الْمُشْطِ لَا فَضْلَ لِلْعَرَبِيِّ عَلَى الْعَجَمِيِّ وَ لَا لِلْأَحْمَرِ عَلَى الْأَسْوَدِ إِلَّا بِالتَّقْوَى» (مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۸۹؛ اختصاص، ص ۳۴۱؛ بحار الأنوار، ج ۲۲، ص ۳۴۸) «النَّاسُ سَوَاءٌ كَأَسْنَانِ الْمَشْطِ» (من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۷۹؛ تحف العقول، ص ۳۶۸؛ بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۲۵۱).
[23] ماوراءالفقه، شهید سید محمد صدر، ج ۶، ص ۲۲۵ تا ۲۳۰، مناکحةالأکراد.
اولش که این رو دیدم یه مقدار جا خوردم.
پاسخحذفیکی از دوستان که کرد بود معتقد بود افرادی در منطقه آنها با جن در ارتباطند. مثلا برخی که قادرند بیماریهای چشم را درمان کنند. یا قدرتهای دیگری داشتند ... یک بار هم که همشهریهاش رو دیدم اونها هم همون داستانها رو تعریف میکردند.
خلاصه ما رو گذاشتی سر کار :))
ظاهرا قدیمترها خیلیها با اجنه در ارتباط بوده اند، و ظاهرا این ادعاهای ارتباط با جن همه دروغ تبوده است. جدا از بحث علمی میگویم، از کسانی از پیرهای فامیل چیزهایی شنیده ام؛ که اگر برایم اطمینان حاصل نشده باشد، ظن نزدیک به علم حاصل شده که در زمان نه چندان دور این همزیستی با جن چیز عادی و روزمره برخی بوده است. شاید هم الآن در جاهای که تکنولوژی و تمدن نرسیده باشد، این مسأله اتفاق بیافتد... تأکید میکنم، اینها را فارغ از بحث علمی گفتم
پاسخحذف