۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

پیامبر اسلام پیش از نبوت چه دین و آیینی داشت؟ + شبهه پلورالیسم

باسم الهادی
ادّعا: می‌توان در زمان حال، غیر از اسلام، از ادیان آسمانی پیشین مانند یهودیت یا مسیحیت نیز پیروی کرد؛ زیرا با وجود این‌که دین پیامبر اولوالعزمِ پیش از حضرت محمّد -صلّی‌الله‌علیه‌وآله- مسیحیت بوده است، ایشان پیش از بعثت‌شان مسیحی نبوده‌اند.
پاسخ: هرچند این شبهه دارای پاسخ‌های بسیار واضحی است، و این سخن با آیات و روایات بسیاری معارض است، ولی ما در صدد بیان آن پاسخ‌ها نیستیم، زیرا دیگران به اندازه‌ی کافی به آن پرداخته‌اند؛ و به طور بسیار اجمالی به برخی از دلایل در پانویس اشاره می‌شود.[1] آن‌چه ما بدان خواهیم پرداخت، رد کردن دلیل مستقیم مدعی است، که در دو بخش تقدیمتان می‌شود.
۱- پیامبر اسلام قبل از نبوت چه دین و آیینی داشت؟
۱-۱- پیشینه
این مسئله در زمان سید مرتضی و شیخ طوسی [در قرن ۴ و ۵] مطرح بوده؛ و بعضی به طور سربسته گفته‌اند که آن حضرت-صلّی‌الله‌علیه‌وآله-  پیرو آیین‌های پیش از خود بوده است و بعضی گفته‌اند: نبوده، و بعضی توقف کرده اند. از کتاب «غنیه» مرحوم «ابن زهره» [در قرن ۶] بر می آید که این سؤال از آن زمان نیز مطرح بوده است، زیرا ایشان فصلی برای این مطلب که «آیا پیامبر(ص) متعبّد به شریعت انبیای پیشین بوده یا نه» منعقد نموده است. فخر رازی [در قرن ۶] نیز در کتاب المحصول[2] بحثی در این زمینه آورده است.
۱-۲- نظرات مختلف
در اینکه پیغمبر گرامی اسلام -صلی الله علیه وآله- قبل از بعثت هرگز برای بت سجده نکرد و از خط توحید منحرف نشد شکی نیست، و تاریخ زندگی او نیز به خوبی این معنی را منعکس می‏کند؛ اما در اینکه بر کدام آئین بوده؟ در میان علما گفتگو است:
۱- بعضی او را پیرو آئین ابراهیم -علیه‌السلام- می‏دانند، چرا که «شیخ الانبیاء» است و در بعضی از آیات قرآن آئین اسلام به عنوان آئین ابراهیم معرفی شده است. این سخن از یک نظر صحیح است و آن اینکه حضرت(ص)، موحد و یگانه پرست بود و یگانه پرستی از بارزترین ویژگی‌های آیین ابراهیم است، هر چند همه انبیا یگانه پرست بودند؛ ولی این دلیل بر آن نمی شود که پیامبر اکرم-صلی الله علیه وآله- در همه فروع دین، متعبّد به شریعت ابراهیم(علیه السلام) باشد.
۲- بعضی دیگر معتقدند او را پیرو آئین مسیح -علیه‌السلام- بوده است، چرا که قبل از بعثت پیامبر -صلّی‌الله‌علیه‌وآله- آئین رسمی و غیر منسوخ آئین او بوده است. ولی در هیچ تاریخی نقل نشده است که پیغمبر اسلام -صلی‌الله‌علیه‌وآله- در معابد یهود یا نصاری یا مذهب دیگر مشغول عبادت شده باشد؛ نه در کنار کفار در بتخانه بود، و نه در کنار اهل کتاب در معابد آنان؛ در عین حال پیوسته خط و طریق توحید را ادامه می‏داد، و به اصول اخلاق و عبادت الهی سخت پایبند بود.
۳- بعضی نیز اظهار بی‏اطلاعی کرده و گفته‏اند: می‏دانیم آئینی داشته، اما کدام آئین؟ بر ما روشن نیست!
گرچه هر یک از این اقوال وجهی دارد، اما هیچکدام مسلم نیست، و مناسبتر از این‌ها قول چهارمی است و آن اینکه:
۴- پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌وآله- شخصاً برنامه خاصی از سوی خداوند داشته که بر طبق آن عمل می‏کرده، تا زمانی که اسلام بر او نازل گشت.
شاهد این سخن حدیثی است که در نهج البلاغه آمده، که می‏گوید: «خداوند از آن زمان که رسول خدا -صلّی‌الله‌علیه‌وآله- از شیر باز گرفته شد بزرگترین فرشته‏اش را قرین وی ساخت، تا شب و روز او را به راه‌های فضیلت و محاسن اخلاق جهانیان سوق دهد».[3] ماموریت چنین فرشته‏ای دلیل بر وجود یک برنامه اختصاصی است. این سخن امام علی-علیه‌السّلام- به خوبی نشان می دهد که پیامبر اکرم پیش از بعثت پیرو آیین‌های پیشین نبود، بلکه برنامه ای مخصوص خود داشت که از طریق الهام فرشته بزرگ خدا به او اعلام می شد و آن حضرت-صلّی‌الله‌علیه‌وآله-  مطابق این برنامه ویژه عمل می کرد. چگونه ممکن است فرشته بزرگ الهی طرق مکارم اخلاق را به او بیاموزد، اما واجبات را به او نیاموزد؟! روایات متعددی نیز در منابع اسلامی آمده است که پیامبر -صلی‌الله‌علیه‌وآله- از آغاز عمرش مؤید به «روحُ القُدُس» بود، و با چنین تایید و تقویتی از طرف روح القدس مسلماً بر اساس الهام روح القدس عمل می‏کرد.[4] و به این ترتیب پاسخ سؤال درباره تعبّد پیامبر به آیین‌های پیشین یا عدم آن در زمان قبل از بعثت روشن می شود.
علامه مجلسی شخصاً معتقد است که پیامبر اسلام قبل از مقام رسالت دارای مقام نبوت بوده، گاه فرشتگان با او سخن می‏گفتند، و صدای آنها را می‏شنید، و گاه در رؤیای صادقه به او الهام الهی می‏شد، و بعد از چهل سال به مقام رسالت رسید، و قرآن و اسلام رسما بر او نازل شد. او شش دلیل بر این معنی ذکر می‏کند که بعضی از آنها با آنچه در بالا آوردیم هماهنگ است.[5]  از شیخ طوسی هم نقل شده که می‌گوید: اعتقاد شیعه بر این است که او قبل از نبوّت به برنامه ویژه ای عمل می کرده که از طریق وحی بر او نازل می شده است، بی آنکه پیرو آیین انبیای پیشین باشد. [6]

۲- آیا پیامبران اولوالعزمِ پیش از حضرت محمد(ص) هم دارای دین همه‌زمانه و همه‌مکانه بوده‌اند؟  
در پُست قبلی وبلاگم به این مطلب پرداختم.

نتیجه‌گیری:
ادعای مطرح شده در ابتدای این نوشته، در صورت صحیح بودن حتی یکی از دو گزاره زیر، فاقد دلیل خواهد بود و اثبات نخواهد شد:
۱- حضرت محمد(ص) پیش از بعثت -به خاطر آماده شدن برای پیامبری- از طرف خدا دارای برنامه‌ی خاصی بودند، و شاید هم این آیین بر اساس مسیحیتِ تحریف‌نشده یا دین خودش (اسلام، که در چهل‌سالگی مأمور به تبلیغ عمومی آن شد) بوده است.
۲- پیامبران اولوالعزمِ پیش از حضرت محمد -صلی‌الله‌علیه‌وآله- دارای دین همه‌زمانه و همه‌مکانه نبوده‌اند، و این مسأله اختصاص به دین پیامبر خاتم دارد
علی سراج - فروردین‌ماه سالِ ۱۳۸۸؛ بازنگری در تیرماه ۱۳۸۸


[1]  اجمالاً ذکر می‌کنیم، مبانی قرآنی ناسازگاری پلورالیسم دینی با اسلام عبارتند از: (قرآن و پلورالیزم، محمد حسن قدردان قراملکی)
۱. گرفتن پیمان از پیامبران و امت‌های پیشین در پیروی از اسلام؛           ۲. قرآن، کتاب مهیمن و ناسخ؛
۳. محمد(ص)، پیامبر جهانی؛                                             ۴. قرآن، کتاب جهانی؛
۵. بشارت به اسلام در تورات و انجیل؛                                  ۶. فراخوانی اهل‌کتاب به اسلام و توبیخ آنها؛
۷. اسلام، شرط هدایت اهل‌کتاب؛                                       ۸. پذیرفته نشدن دینی غیر از اسلام؛
۹. تکفیر اهل‌کتاب؛                                                           ۱۰. نهی از ارتداد؛
۱۱. وعده عذاب برای اهل‌کتاب؛                                           ۱۲. وعده پیروزی و چیرگی اسلام بر ادیان دیگر.
 [2]  المحصول، جلد ۱، صفحه ۴۲۶، چاپ دارالکتب العلمیة.
[3]  «و لقد قرن اللَّه به -صلی الله علیه وآله- من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته، یسلک به طریق المکارم، و محاسن اخلاق العالم، لیله و نهاره» (نهج البلاغه خطبه ۱۹۲ معروف به خطبه قاصعه).
[4]  بحار الانوار، جلد ۱۸، ص ۲۸۸.
[5]  برای توضیح بیشتر بنگرید: بحار الانوار، جلد ۱۸(۱۷)، صفحه ۲۷۷ تا ۲۸۱.
[6]   بر اساس تفسیر نمونه، ج‏ ۲۰، ص ۵۰۷ و ۵۰۸؛ پیام امام امیرالمؤمنین، ج ۷، ص ۵۰۶ و ۵۰۷.

پ.ن. : نیاز به تذکر نیست که منظور ما از این که امروزه نمی‌توان از دینی غیر از اسلام پیروی کرد، این نیست که همه مسیحیان و یهودیان جهنمی‌اند. اگر واقعاً کسانی قاصر بوده باشند، و دست‌شان از حقیقت کوتاه بوده باشد (نه این‌که راه برای یافتن حقیقت داشته‌اند، ولی کوتاهی کرده باشند، که به اندازه کوتاهی‌شان مقصرند) خداوند «عقاب بدون بیان» نمی‌کند... پیشتر در ضمن یادداشتی، به این مسأله پرداخته ام. در اوائل این صفحه (قسمت ب-یکم) مطالبی در این زمینه نگاشته‌ام.

۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

آیا پیامبران اولوالعزمِ پیش از حضرت محمد(ص) هم دارای دین همه‌زمانه و همه‌مکانه بوده‌اند؟

باسم الفاضل
پاسخ(بدون مقدمه!): شواهدی قرانی را که نشان می‌دهد پاسخ این سؤال منفی است را ارائه می‌کنیم:
۱- در آیه‌ی ۴۹ سوره‌ی آل‌عمران در مورد حضرت عیسی-علیه‌السّلام- آمده است: «وَ رَسُولاً إِلی‏ بَنی إِسْرَائِیل‏: و خداوند عیسی را رسول و فرستاده‏ای به سوی بنی اسرائیل قرار داد»[1]؛ در حالی که در مورد حضرت محمد -صلّی‌الله‌علیه‌وآله- آمده است «قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکمْ جَمِیعاً: بگو: ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم»[2] و «وَ ما أَرْسَلْناک إِلَّا کافَّةً لِلنَّاسِ: ما تو را جز به مقصد هدایت کلِّ جامعه‏ی بشری به پیامبری ارسال نفرمودیم‏».[3]
از این جمله چنین به نظر می‌آید که ماموریت حضرت مسیح -علیه‌السلام- تنها دعوت بنی اسرائیل بوده است، همانها که در آن زمان گرفتار انواع خرافات و آلودگی‏های اخلاقی و عقیدتی و اختلافات شدید شده بودند و این با اولوا العزم بودن حضرت مسیح -علیه‌السلام- منافات ندارد، زیرا پیامبر اولوا العزم کسی است که دارای آیین جدید باشد خواه ماموریت او جهانی باشد یا نباشد. در برخی تفاسیر نیز روایتی از امام باقر-علیه‌السلام- در باره منحصر بودن ماموریت حضرت مسیح -علیه‌السلام- به بنی‏اسرائیل نقل شده است.[4]  
البته بعضی از مفسران هم گفته‏اند که دعوت حضرت مسیح -علیه‌السلام- جهانی بوده نه منحصر به بنی اسرائیل.[5] علامه طباطبایی هم -هرچند برخی مواضع بعثت عیسی(ع) را بر همه‌ی خلق می‌داند- در صفحه‌ی ۴۳۸ جلد ۳ ترجمه‌ی المیزان (مطابق با ص ۲۷۷ ج ۳ المیزان عربی) می‌فرماید رسالت عیسی-علیه‌الّسلام- جهانی نبوده است، بلکه خاص بنی‌اسرائیل بوده است؛ بر خلاف حضرت محمد -صلّی‌الله‌علیه‌وآله- که پیامبری جهانی است.
۲- در آیه‌ی ۲ سوره‌ی اسراء آمده است «وَ آتَینا مُوسَی الْکتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدی لِبَنی‏ إِسْرائیل‏ : و به موسی کتاب [تورات] و آن کتاب را (یا موسی را) برای بنی‌اسرائیل مایه‌ی هدایت قرار دادیم»، که آیه‌ی ۲۳ سوره‌ی سجده هم مشابه آن است. محسن قرائتی در تفسیر نور - ذیل آیه‌ی سوره‌ی سجده- معتقد است که بر اساس این آیات، تورات(یا موسی) برای هدایت بنی‌اسرائیل بوده، نه جهانیان.[6]
۳- در آیه‌های ۱۳۸ تا ۱۴۰ سوره‌ی أعراف آمده است:
وَ جاوَزْنا بِبَنی‏ إِسْرائیلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلی‏ قَوْمٍ یعْکفُونَ عَلی‏ أَصْنامٍ لَهُمْ قالُوا یا مُوسَی اجْعَلْ لَنا إِلهاً کما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّکمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ * إِنَّ هَؤُلَاءِ مُتَبَّرٌ مَّا هُمْ فِیهِ وَ بَاطِلٌ مَّا کاَنُواْ یعْمَلُونَ * قَالَ أَ غَیْرَ اللَّهِ أَبْغِیکمْ إِلَاهًا وَ هُوَ فَضَّلَکمْ عَلی الْعَلَمِینَ
و ما فرزندان اسرائیل را از دریا عبور دادیم. امّا آنها پس از نجات، همین‌که در سر راهشان به قومی برخوردند که مشغول پرستش بت‌های خود بودند، گفتند: «ای موسی‏! همچنان‌که این‌ها خدایانی برای خود دارند، تو هم برای ما خدایانی معین کن.» موسی‏ گفت: «الحقّ که شما مردمی نادان هستید [که الطاف و معجزات خداوند یکتا را نادیده می‏گیرید]. این مردم [به واسطه بت‏پرستی‏] محکوم به نابودی هستند و اعمالشان نیز باطل است. آیا غیر از خداوند برای شما معبودی بجویم در حالی که این خداوند است که شما را بر جهانیان برتری عنایت فرموده است؟»[7]
به نظر می‌رسد ظاهر آیات بالا این است که موسی(ع) فقط قوم بنی‌اسرائیل را -که خداوند آن‌ها را بر جهانیان برتری بخشیده بود- به راه راست هدایت می‌کرد، و کاری به آن قوم بت‌پرستی که از کنار آن گذشتند نداشته است.
تذکّر: بیان نکته‌ای در این‌جا ضروری است، که ما مؤیداتی برای عدم عمومی بودن دعوت پیامبران اواوالعزم پیش از حضرت محمد -صلّی‌الله‌علیه‌وآله- آوردیم، ولی نظر مخالفان را کمتر بیان کردیم، و به دلایل آن‌ها نپرداختیم.
اجمال پاسخ‌ها چنین است:
(۱) رسالت و فرستاده شدن موسی و عیسی-علیهم‌الّسلام- به سوی بنی‌اسرائیل بوده، ولی بعثتشان و هدایتشان برای همه‌ی مردم بوده است. مثل پیامبر اسلام -صلّی‌الله‌علیه‌وآله- که ابتدا بر مردم عرب مکه و اطراف آن فرستاده شد[8]، ولی بر همه‌ی مردم دنیا مبعوث بود.
(۲) عیسی و موسی-علیهم‌الّسلام- از پیامبران اولوالعزم هستند، و پیامبران اولوالعزم بر همه‌ی مردم مبعوث شده‌اند و دعوتشان جهانی است، چنان‌که امام سجاد در دلیل نام‌گذاری اولوالعزم، می‌فرماید: «زیرا آنها مبعوث به شرق و غرب و جن و انس شدند»[9].
(۳) در مورد آیات ۱۳۸ تا ۱۴۰ سوره‌ی اعراف هم می‌توان گفت قرآن از ارسال نبی به آن قوم بت‌پرست یا انذار آن‌ها توسط موسی-علیه‌الّسلام- ساکت است، و اگر اثبات نکرده نفی هم ننموده است. حتی بر اساس آیه ۱۳۹ همان سوره «آن‌چه در آنند نابود است(سرانجامشان هلاکت است)، و اعمال‌شان باطل است» می‌توان گفت که انذار پیامبران(موسی یا پیامبر دیگری) به آن‌ها رسیده است، چرا که خدا می‌فرماید «ما پیش از ارسال پیامبر، هیچ قومی را مجازات نمی‌کنیم»[10].
البته باز این استدلال‌ها هم پاسخ‌هایی دارند. مثلاً می‌توان گفت که آیه‌ی ۱۳۹ حرفی از عذاب یا بطلان اعمال‌شان نمی‌زند، بلکه در «هَؤُلَاءِ مُتَبَّرٌ مَّا هُمْ فِیهِ»، "آن‌چه در آنند" منظور عقایدشان است، که نابود است؛ و «بَاطِلٌ مَّا کاَنُواْ یعْمَلُونَ» یعنی کارشان (پرستش بت‌ها) هم کاری بیهوده است.[11]
علی سراج - فروردین‌ماه سالِ ۱۳۸۸؛ بازنگری در تیرماه ۱۳۸۸



[1]  ترجمه‌ی خانم طاهره صفارزاده چنین است: او را به عنوان پیامبری برای قوم بنی‌اسرائیل مبعوث می‌فرماید.
[2]  اعراف:۱۵۸
[3]  سبأ:۲۸، بر اساس ترجمه خانم طاهره صفارزاده. برخی آیات دیگری که شاهد همگانی و همه‌زمانه و همه‌مکانه بودن دعوت پیامبر است، عبارتند از احزاب:۴۰، فرقان:۱، انعام:۹۰، یوسف:۱۰۴، ص:۸۷، قلم:۵۲، تکویر:۲۷.
[4]  عن أبی جعفر محمّد بن علی الباقر- علیهما السّلام- فی حدیث طویل، یقول فیه: «ثمّ انّ اللّه- عزّ و جلّ- أرسل عیسی- علیه السّلام- إلی بنی إسرائیل خاصّة، فکانت(و کانت) نبوّته ببیت المقدس» (کمال الدّین و تمام النّعمة، ج ۱، ص ۲۲۰؛ تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۳۴۳؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‏ ۳، ص ۱۰۰؛ بحار الأنوار، ج ۱۱، ص ۵۰ و ج ۱۴، ص ۲۵۰).
[5]  تفسیر نمونه، ج‏ ۲، ص ۵۵۴.
[6]  تفسیر نور، ج ۹، ص ۳۱۷. البته قرآن در جای دیگری(انعام:۹۱ و اعراف:۱۴۴) تورات و موسی را مایه‌ی هدایت مردم دانسته، که می‌توان آن‌را به مردم دوره یا زمان خودش، یا مردم قوم بنی‌اسرائیل تفسیر کرد.
[7]  ترجمه، مربوط به خانم صفارزاده است.
[8]  انعام:۹۲
[9]  بحار الانوار، ج ۱۱، ص ۵۸.
[10]  اسراء:۱۵
[11]  برای نمونه بنگرید به ترجمه آیةالله مشکینی، الهی قمشه‌ای و بسیاری مترجمان دیگر از آیات بالا، که چنین ترجمه نموده است.

۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

شُوْمَن‌های مطلّقه: باربارا و جان گری

باسم الحکیم
اشاره: این مطلب را حدوداً ۶ ماه قبل، و پیش از عروسی‌ام نوشته ام.

بعد از عقدبستگی‌ام با همسرم، اطرافیان پیشنهاد کردند کتاب‌هایی مثل «مردان مریخی زنان ونوسی(Men Are from Mars, Women Are from Venus)» از «جان گِرِی» و «آنچه زنان می خواهند مردان بدانند(What Women Want Men to Know)» از «باربارا دی انلیس» را بخوانم. من و همسرم شروع کردیم به کتاب مریخی و ونوسی را خواندن... ولی کم‌کم فهمیدیم که چندان حرف‌هایش در عمل صحیح نیست (موضع نگیرید، بگذارید حرف بزنم!) اخیراً هم دارم کتاب باربارا را می‌خوانم و باز هم بسیاری از حرف‌هایش واقعاً نادرست است، و از باورهای «فمنیسم لیبرال» بر آمده است، هر خیلی چند سعی دارد به من اثبات کند که فمنیستی حرف نمی‌زند... حتی برخی سخنانش بوی «فمنیسم رادیکال» می‌دهد... و بعضا افاضاتش مخالف نصوص یا ظواهر آیات و روایات ما از امام علی(ع) و دیگر معصومین است...(از حرف‌ها و اصطلاحات فنی بگذریم، قدری ساده صحبت کنیم)
بگویم که همین خانم باربارا تا سال ۱۹۹۵ پنج بار ازدواج کرده است(!!)، که یکی از ازدواج‌های نافرجامش با همین آقای جان گریِ مریخی-ونوسی است(!!!)، که این دومی ۹ سال تحت تکنیک‌هایی به نام «مراقبه‌ی متعالی» یک راهبِ «عَزَب» بوده است! این‌ها هر دو از مؤسسه‌ای به نام Columbia Pacific با گذراندن یک دوره‌ی مکاتبه‌ای - مثل دانشگاه پیام‌نور خودمان، بدون هیچ کلاسی- دکتری خودشان را گرفته‌اند، که البته این مؤسسه در سال ۲۰۰۰ به حکم دادگاه کالیفرنیا غیرمعتبر شناخته شد - باز هم مثل دانشگاه هاوایی در ایران-  و درِ آن تخته شد! در ایالت‌های غیر از کالیفرنیا استفاده از مدرک این مؤسسه جرم محسوب می‌شود. حتی مدارک پیشین این دو نفر هم تعریفی ندارد: مثلا جان گری لیسانس و ارشدش هم در زمینه روان شناسی نیست -رشته‌ایست به نام هوش خلاق(creative intelligence)- از دانشگاهی که ویکیپدیا می‌گوید معلوم نیست دانشگاه ماهاریشی در کشور سوئیس است(که توسط یک مرتاض هندی در زمینه‌ی «مراقبه‌ی متعالی» تأسیس شده است) یا دانشگاه ماهاریشی در ایالت آیُوای امریکا(که ظاهرا شاخه‌ی دیگر همان دانشگاه است)؟!
از نظر آکادمیک هم حرف‌ها و نظریاتشان ارزش علمی ندارد. منتقدان معتقدند در کتاب‌های متعددِ مریخی-ونوسی، روان انسان خیلی ساده فرض شده، و در کلیشه(stereotype)‌هایی قالب‌بندی شده است که بسیاری از مردم در آن‌ها نمی‌گنجند. حتی پژوهشگرانِ ارتباطات بر پایه تحقیقات علمی ردّیّه(تکذیبیّه)‌هایی بر ادعاهای جان گری منتشر کرده‌اند و مدعیات او را نقض می‌کنند. دیگر پژوهشگران -مانند دِبوراه تَنِن پروفسور زبان‌شناسی دانشگاه آکسفورد- نیز کتاب‌های پژوهش‌محوری نوشته‌اند که برخی ادعاهای گری را به چالش می‌کشد؛ مانند کتاب «افسانه مریخ و ونوس». این صفحه و این صفحه اطلاعات کافی در مورد نقد آقای گری و کتاب‌شان را در اختیارتان قرار می‌دهند.
من گمان می‌کنم این چنین افرادی شومن(showman)ها و تبلیغات‌چی‌هایی کم‌مایه‌اند؛ ولی متأسفانه مردم ما گمان می‌کنند که آن‌ها چون در مغرب‌زمین کتاب چاپ کرده‌اند، پس لابد متاع‌شان قیمتی است، با این‌که مطالب‌شان در مبدأ(غرب) هم مورد انتقاد است؛ که حتی اگر تحقیقی آکادمیک هم بودند، من به جای این‌که هیجان‌زده شوم، اندکی با دیده‌ی تردید به آن‌ها می‌نگریستم – آخر مگر علوم انسانی غربی وارداتی چه گلی به سر ما زده‌اند؟!
به هر حال، یکی از کتاب‌های دی‌انجلیس «رازهایی برای آنکه عشق کارگر افتد(Secrets for Making Love Work)» است؛ ولی آیا خودِ باربارا بالاخره بعد از پنج ازدواج راز آن‌را خواهد فهمید؟!