۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

ویژگی‌های شیعه‌ی امام علی در زمان جور

باسم خیر الماکرین
روایتی است که با اندکی تفاوت از امام علی (خطاب به غلام آزادشده‌اش، نوف شامی) و امام باقر(خطاب به جابر) و نیز امام صادق(خطاب به ابوبصیر و مُفضّل و ابن‌جندب و مِهزَم أَسَدِي) نقل شده است. (آن‌چه در [کروشه] آمده است، در همه نسخه‌ها ذکر نشده است)
فایل doc و pdf آن دارای توضیحات هر یک از فرازها، و تفاوت‌های سایر نسخه‌ها، و احتمالاتی که درباره‌ی هر جمله داده شده است. اگر می‌خواهید بیشتر بدانید، یا فهم برخی فرازها برایتان سخت بود، آن‌را دانلود کنید یا در گوگل داکز ببینید.

در ابتدای یکی از این روایات آمده است:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)، أَنَّهُ دَخَلَ عَلَيْهِ بَعْضُ أَصْحَابِهِ، فَقَالَ لَهُ: «جُعِلْتُ فِدَاكَ، إِنِّي وَ اللَّهِ أُحِبُّكَ، وَ أُحِبُّ مَنْ يُحِبُّكَ! يَا سَيِّدِي! مَا أَكْثَرَ شِيعَتَكُمْ!» فَقَالَ لَهُ: «اذْكُرْهُمْ.» فَقَالَ: «كَثِيرٌ». فَقَالَ: «تُحْصِيهِمْ». فَقَالَ: «هُمْ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ.» فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع): أَمَا لَوْ كَمُلَتِ الْعِدَّةُ الْمَوْصُوفَةُ ثَلَاثَمِائَةٍ وَ بِضْعَةَ عَشَرَ كَانَ الَّذِي تُرِيدُونَ وَ لَكِنْ...
يكى از ياران امام صادق(ع) به خدمتش رسيد و عرض كرد: «قربانت گردم، به خدا قسم كه من شما را دوست دارم و دوستان تو را نيز دوست دارم. اى آقاى من! شيعيان شما بسيار زياد شده‏اند (یا: چقدر شيعيان شما زيادند). حضرت به او فرمود: آن‌ها را نام ببر (و بگو چه مقدارند؟) گفت: بسيارند. فرمود: «شمار‏شان را ميدانى؟» عرض كرد: «بيش از شماره است(تعدادشان بيشتر از اينها است).» امام صادق (عليه السّلام) فرمود: «آگاه باش هر گاه آن عدّه وصف شده كه سيصد و ده نفر و اندى هستند شمارشان كامل شود، همانا خواسته‌ی [ديرينه‌ی] شما انجام می‌شود، ولى (هنوز اين عدد كامل نشده زيرا)...
 
سپس در ادامه صفات شیعه و پیرو امامان معصوم(ع) را بیان می‌دارد:

شِيعَتَنَا(شِيعَةُ عَلِيٍّ (ع)) مَنْ لَا يَعْدُو صَوْتُهُ سَمْعَهُ
پیرو ما (شیعه‌ی علی(ع)) کسی است که -چنان آرام و وزین است که- صدایش از گوشش فراتر نمی‌رود
وَ لَا شَحْنَاؤُهُ بَدَنَهُ
و دشمنی‌اش از بدنش تجاوز نمی‌کند (یعنی تنها بر خود سخت می‌گیرد و فقط تن خود را به رنج می‌افکند، نه دیگران را)
 وَ لَا يَمْتَدِحُ بِنَا مُعْلِناً
و [در زمان تقيه‏] ما را آشكارا مدح و ثنا نمی‌گويد (تا كينه مخالفين برانگيخته نشود)
 وَ لَا يُخَاصِمُ لَنَا قَالِياً
و [در دوره تقیه] با دشمنان پر تعصب و کینه‌ی ما ستيزه نمى‏كند (تا دشمنی‌اش بیشتر نشود).
 وَ لَا يُوَاصِلُ لَنَا مُغْضَباً (وَ لَا يُحِبُّ لَنَا مُبْغِضاً وَ لَا يُبْغِضُ لَنَا مُحِبّاً)
با كسانى كه با ما دشمنند رابطه‌ای ندارد و رفت‌وآمدی نمی‌کند(یا: و دشمن ما را دوست ندارد و دوست ما را دشمن ندارد.)
 وَ لَا يُجَالِسُ لَنَا عَائِباً
و با عیب‌جویان ما مجالست و همنشینی نمی‌کنند
 [وَ لَا يُحَدِّثُ لَنَا ثَالِباً]
و با بدگویان ما هم‌صحبت نمی‌شوند.

إِنْ رَأَى مُؤْمِناً أَكْرَمَهُ، وَ إِنْ رَأَى فَاسِقاً هَجَرَهُ
اگر باایمانی را ببیند، گرامی‌اش می‌دارد؛ و اگر فاسقی را ببیند، از او دوری می‌گزیند.
 هَؤُلَاءِ وَ اللَّهِ شِيعَتِي
به خدا قسم این‌هایند شیعیان و پیروان من.

قَالَ [جُعِلْتُ فِدَاكَ] فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِهَؤُلَاءِ الْمُتَشَيِّعَةِ؟
آن شخص عرض کرد: «قربانت شوم، پس با اين كسانى كه خود را شيعه مى‏دانند چه كنم؟»

فَقَالَ(ع): فِيهِمُ التَّمْيِيزُ وَ فِيهِمُ التَّمْحِيصُ وَ فِيهِمُ التَّبْدِيلُ
امام (عليه السّلام) فرمود: در ميان ايشان بازشناسی و آزمايش و دگرگونی مى‏باشد(شاید در این قسمتِ روایت، نیاز به پانویس‌های توضیحی بیشتر احساس شود؛ در این صورت به نوشته قرمز بالای پُست توجه کنید )
تَأْتِي عَلَيْهِمْ سِنُونَ تُفْنِيهِمْ
قحطى و خشکسالی و كمبودی برایشان پیش می‌آید كه نابودشان می‌سازد
وَ طَاعُونٌ(سُيُوفٌ) يَقْتُلُهُمْ
و بیماری‌های همه‌گیر/واگیری(یا: شمشیرهایی) بر آنها می‌آید که آن‌ها را می‌کشد
وَ اخْتِلَافٌ يُبَدِّدُهُمْ
و به اختلافی دچار می‌شوند که آنان را از هم پراکنده و متفرق می‌سازد

شِيعَتُنَا مَنْ لَا يَهِرُّ هَرِيرَ الكلاب
شیعه و پیرو ما همچون سگ‌ها [به‌خاطر بی‌صبری از شدت بلاها] زوزه نمی‌کشد.
وَ لَا يَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ
و همانند کلاغ‌ها طمع‌کار و آزمند نمی‌باشد
[وَ لَا يَطْرَحُ كَلَّهُ عَلَى غَيْرِهِ]
[کارِ] خود را بر ديگران تحميل نمى‏سازد (و بارش را به دوش ديگرى نمى‏اندازد)
وَ لَا يَسْأَلُ [النَّاسَ] [بِكَفِّهِ] وَ إِنْ مَاتَ جُوعاً
و [به سوی مردم] دست گدایی دراز نمی‌کند، گر چه از گرسنگی بمیرد.

قَالَ [جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ] فَأَيْنَ أَطْلُبُ هَؤُلَاءِ؟
آن شخص عرض کرد: «خدا مرا فدایت گرداند ، چنین افرادی را کجا بجویم و بیابم؟»
فَقَالَ [اطْلُبهُمْ] فِي أَطْرَافِ الْأَرْضِ
امام (عليه السّلام) فرمود: در گوشه و كنار زمين
أُولَئِكَ الْخَفِيضَةُ(الْخَفِيضُ) عَيْشُهُمْ
آن‌ها زندگی‌شان آسان و سبُک است
الْمُنْتَقِلَةُ دَارُهُمْ
خانه‏هايشان در نقل و انتقال است
[الْقَلِيلَةُ مُنَازَعَتُهُمْ]
نزاع و مرافعه كم دارند
[القَريرَةُ أعيُنُهم]
چشمشان روشن است (دلشان شادمان و پرنشاط است)

[فَهُمُ الرَّوَّاغُونَ فِرَاراً بِدِينِهِمْ] یا [وَ هُمُ الرَّاغِبُونَ الرَّوَّاعُونَ قَرَاراً بِدِينِهِم‏]
آنان به خاطر حفظ دين خود از مردم مي‌گريزند (آنها دين خود را بر مى‏دارند و از جامعه فرار مى‏‌كنند). یا: آنان به اعمال شايسته راغبند و دينشان را حفظ مى‏كنند،
[الْمُتَنَحِّي عَنِ النَّاسِ الْخَفِيُّ عَلَيْهِمْ]
 از مردم كناره می‌گیرند و دور می‌شوند، و از انظار اهل دنيا پنهان مى‏باشند(از آنها مخفى زندگى مى‏كند)

[الَّذِينَ] إِنْ شَهِدُوا لَمْ يُعْرَفُوا
آنان كه چون در جايى حضور يابند، شناخته نمی‌شوند (اگر [در مجلسی] حاضر باشند، شناخته و سرشناس نيستند)
وَ إِنْ غَابُوا لَمْ يُفْتَقَدُوا
و چون غایب شوند كسى از آنها جويا نمی‌شود (نبودنشان مهم نيست)
وَ إِنْ مَرِضُوا لَمْ يُعَادُوا
و اگر بیمار شوند، کسی به عیادتشان نمی‌رود و احوالشان را نمی‌پرسد(عیادت‌کن ندارند)
وَ إِنْ خَطَبُوا لَمْ يُزَوَّجُوا
و اگر خواستگارى كنند، به آنان زن نمی‌دهند
وَ إِنْ مَاتُوا لَمْ يُشْهَدُوا
و اگر بميرند كسى بر جنازه آنها حاضر نمی‌شود(و به تشييع جنازه آنها نمى‏رود)
[و إن وردوا طريقا تنكبوا]
و اگر وارد شوند، کسی راه را برای آن‌ها باز نمی‌کند (یا: راهی جز راه‌های شوسه می‌روند [تا مردم آن‌ها را نشناسند])

[يَخْرُجُونَ مِنَ الدُّنْيَا وَ حَوَائِجُهُمْ فِي صُدُورِهِمْ]
از جهان بيرون مى‏روند و احتياجات آنها از سينه‏هاشان بيرون نمى‏رود
وَ إِنْ رَأَوْا مُنْكَراً يُنْكِرُوا(أَنْكَرُوا)
اگر زشتى و ناپسندى بينند اعتراض كنند(آن‌را ناپسند می‌شمارند و انکار می‌کنند)
وَ إِنْ خَاطَبَهُمْ جَاهِلٌ سَلَّمُوا]
و اگر جاهلی با آنان [به بدی و تندی] سخن گوید، به مسالمت پاسخ گويند (يا: به او سلام كنند)

وَ مِنَ الْمَوْتِ لَا يَجْزَعُونَ(یحزنون)
و از مرگ بی‌تابی و ناشکیبایی ندارند(از مرگ نمی‌ترسند)
وَ فِي الْقُبُورِ يَتَزَاوَرُونَ
و در قبرها به دیدار یکدیگر می‌روند
وَ فِي أَمْوَالِهِمْ [حَقٌّ مَعْلُومٌ وَ] يَتَوَاسَوْنَ
و در اموال خود [حقّ مشخّصى براى فقرا قرار مى‏دهند] و [با مردم] مواسات و همراهی دارند.
 وَ إِنْ أَتَاهُمْ(لَجَأَ إِلَيْهِمْ) ذُو حَاجَةٍ رَحِمُوهُ
و اگر نیازمندی به آن‌ها روی آورد[و بدان‌ها پناه برد]، نسبت به او مهربانی و دلسوزی دارند.

لَمْ تَخْتَلِفْ قُلُوبُهُمْ...
دل‌هایشان [با یکدیگر] اختلافی ندارد (دلشان با هم یکی است؛ دل‌هاشان از هم جدا نیست)...
...وَ إِنِ [رَأَيْتَهُمْ] اخْتَلَفَتْ بِهِمُ الْبُلْدَانُ
...اگر چه محل زندگی‌شان مختلف باشد (شهر و دیارشان دور از هم باشد؛ شهرهاشان از هم جدا باشد.)     

ثُمَّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنَا الْمَدِينَةُ وَ عَلِيٌّ الْبَابُ
سپس حضرت(ع) فرمود: پیام‌آور خداوند(ص) فرموده است: من شهر هستم و علی(ع) درب [ِ آن شهر] است...
[وَ مِنْ أَيْنَ تُؤْتَى الْمَدِينَةُ إِلَّا مِنْ بَابِهَا؟]
از کجا وارد شهر می‌شوند جز از درِ آن؟
وَ كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَدْخُلُ الْمَدِينَةَ لَا مِنْ قِبَلِ الْبَابِ
و دروغ گفته است كسى كه گمان برد از غير درب به شهر در آمده است.
وَ كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُحِبُّنِي وَ يُبْغِضُكَ(وَ لَا يُحِبُّكَ).
و دروغ گفته‏ كسى كه ادعا کند مرا دوست دارد ولى با تو دشمنی می‌کند(با تو دوستى نمى‏كند).

۲ نظر:

  1. با بسم الله اين مطلب خيلي حال كردم"باسن خيرالماكرين"
    وفقك الله

    پاسخحذف
  2. متشکرم:) سعی می شود که هر بسم الله ی در ابتدای کلام، به موضوع سخن مربوط باشد

    پاسخحذف

از نظرات و انتقادات سازنده‌ات استقبال می کنم... بدون رودربایستی بگو :)

دوست کامنت‌گذار، اگر می شناسمت، لطفا اسمت را هم بنویس؛ این‌طور رابطه و درک بهتری صورت می‌گیرد