۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه

اسلام به زن‌ها سخت‌تر می‌گیرد یا مردها؟

یادم هست چندین سال پیش با یکی از خواهرانم داشتم سوره انسان را می‌خواندم، و برایش ترجمه می‌کردم، که رسیدم به آیه «وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ...»، که یکی از بهره‌مندی‌های بهشتیان را این می داند که پسران تازه جوانِ زیباروی اطرافشان می‌چرخند و خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها را برای بهشتیان سِرو می‌کنند. خواهرم از من پرسید: چرا این‌ها مرد هستند؟ یعنی در بهشت هم سخن از مردان است؟ پس زنان چه؟!
چند وقت بعد با یکی دیگر از خواهرانم سوره واقعه را می‌خواندیم، که به آیه «وَ حُورٌ عينٌ» رسیدیم، که یکی از نعمات بهشت حوریان درشت‌چشم است. خواهرم از من سؤال کرد: یعنی در بهشت هم زنان مورد استفاده مردان قرار می‌گیرند؟!
مقایسه این دو سؤال برایم جالب بود، که وقتی از مردان یاد شده بود، تعجبشان از این بود که پس زنان چه؟ و وقتی از زنان یاد شده بود، تعجبشان این بود که چرا زنان باید خدمت کنند و در خدمت مردان باشند؟!
یاد مطلبی افتادم که تفسیر المیزان خوانده بودم، که: برخی از مردم ما بر اثر تبلیغات سوءِ صورت گرفته، پیش‌فرض‌شان این است که آن‌چه اسلام در مورد زنان گفته است، ظلمی است به آن‌ها. در نتیجه همیشه احکام را از این ناحیه بررسی می‌کنند، و مزایای بدیع آن قوانین را نادیده می‌گیرند. گویا -به قول قرآن- «أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ»(نور:۵۰) می‌ترسند که خداوند عليه آنان سخنى بيجا بگويد و حكمى به جور براند؛ در حالی که «وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً»(کهف:۴۹) خداوند به هیچ کس ستم روا نمی‌دارد.
این سخنِ علامه طباطبایی متأسفانه سخنی است که مصادیق خارجی آن در بین مردم کم نیست. در مطالب فمینیست‌ها که به وفور یاد می‌شود، و حتی آن‌چه در اسلام به نفع زنان است را هم به ضرر او تعبیر و تفسیر می‌کنند؛ و کلاً همه احکام را شبیه به هم می‌خواهند (چیزی که در غرب هم دیده نمی‌شود. یعنی کشورهای غربی هم قوانین متفاوتی برای زنان و مردان، برای کودکان و نوجوانان و بزرگسالان، برای اهالی خود کشور و بیگانگان و ... دارند).
مثلا در اسلام بلوغ دختران پس از تمام شدن ۹ سال قمری و بلوغ پسران پس از تمام شدن ۱۵ سال قمری است. حال، اگر این مطلب برعکس بود، فمنیست‌ها جار و جنجال بسیاری راه می‌انداختند، که از منظر اسلام عقل دختران ۶ سال دیرتر از پسران کامل می‌شود(وقتی سن‌شان حدود ۲ برابر پسران شود)، و خدا آن‌ها بر را سخن گفتن با خودش و پذیرش اعمال عبادی‌شان ، سال‌ها دیرتر به حضور می‌پذیرد. پسران از سن پایین پس از بلوغ می‌توانند خودشان مالک اموال خودشان شوند، و به تجارت بپردازند و ... ، ولی دختران تا سنین بسیار بالاتر «صغیر» و ضعیفه هستند، و باید ولی‌شان برایشان تصمیم بگیرد. ولی الان که قضیه برعکس است و بلوغ دختران زودتر است باز می‌گوید: دختران بیچاره باید ۶ سال زودتر از پسران متحمل رنج اعمال عبادی مانند نماز و روزه شوند!!
حال من می‌خواهم خود را به روش این فمنیست‌ها و به احکام اسلامی ایراد بگیرم؛ ولی با این تفاوت که من به جای نگاه از زاویه فمینیسم(زن‌گرایی، feminism)، از زاویه ماسکیولینیسم(مردگرایی، masculinism) به قضیه نگاه می‌کنم، تا ببینید وقتی کسی بخواهد نیمی از واقعیات را ببیند، یا حتی همان نیمه را هم ناقص ببیند، چه چیزها می‌تواند بگوید. ممکن است شما بتوانید بهتر از من بیان کنید، که در این صورت متن‌تان را برایم ارسال کنید تا در وبلاگ منتشر کنم.

۱- جهاد: در اسلام بر مردان جهاد واجب است، ولی بر زنان واجب نیست. یعنی زن می‌تواند با آسایش در خانه بنشیند، و این وظیفه شرعی مردان است که به جبهه بروند و کشته بشوند(دادن جان می‌دانی یعنی چه؟!)؛ و اگر نروند، هم در آخرت جهنمی می‌شوند، هم در دنیا حکومت می‌توان در صورت نیاز آن‌ها را به آمدن به جبهه مجبور کند. تازه، در روایات فراوانی آمده است که جهاد زن خوب شوهرداری کردن است(مثلا در کافی، ج ۵، ص ۵۰۷)، و زن می‌توان بدون این که خونی از دماغش بیاید (چه برسد به کشته و مجروح و معلول و اسیر شدن، بگذریم از گرسنگی‌ها و عرق ریختن‌ها) از ثواب مجاهدان راه دین و کشور اسلامی برخوردار شود.

=مسائل اقتصادی=
۲- نفقه: بر مرد واجب است نفقه زن و فرزندانش را بدهد، ولی زن در تأمین هزینه زندگی از نظر اسلام هیچ گونه مسئولیتی ندارد؛ و حتی اگر زن خود پولدار و ثروتمند باشد، باز این وظیفه شوهر است که مخارج خانواده را تأمین کند، و این مسأله با فقر و ناداری مرد از او رفع نمی‌شود. یعنی اگر مرد نداشت، به عهده‌اش هست و مدیون است و حتی اگر زن از پول دیگری هزینه زندگی را داد، وقتی مرد توانایی پیدا کرد باید آن پول را به زن پس دهد (بر خلاف دادن نفقه‌ی واجب به پدر و مادری که فقیر باشند، که اگر کسی به آن‌ها نفقه نداد، گناه کرده ولی چیزی بر گردنش نیست که در آینده بدهد، بلکه در آینده باید نفقه همان زمان آینده را بدهد). ضمنا مرد باید نفقه را برا اساس شأن زن بدهد؛ یعنی اگر زنی در خانواده ای پدری اش شأنش مثلاً این بوده که خدمتکار بگیرند و کارهایش را انجام دهد، بر مرد واجب است برای آن زن خدمتکار بگیرد. فطریه پایان ماه رمضان زن را هم باید شوهر بدهد.
۳- مهریه: زن جدای از نفقه، از مهریه هم برخوردار است، و حتی شرعاً می‌تواند پیش از گرفتن مهریه‌اش از همبستری با شوهرش امتناع کند (البته پس از همبستری اول، دیگر نمی‌تواند امتناع نماید؛ ولی هر وقت مهریه اش را بخواهد شوهر باید بدهد، و الا مثل همه بدهی‌های دیگر است که قرض دهنده می‌تواند با شکایت از دادگاه دِین خود را بگیرد.) حتی مهریه از بدهی‌های دیگر مهم‌تر است؛ و مثلاً پس از مرگ اگر کسی قرض‌دار باشد، ابتدا قرض را از مالش می‌دهند و سپس ارث را تقسیم می‌کنند؛ اگر مجموع بدهی‌اش از دارایی به‌جامانده‌اش کمتر باشد، اول مهریه همسرش را -که به اصطلاح از «دیون ممتازه(بدهی‌های ویژه)» است- می‌دهند و سپس هر چه بماند را بین طلبکاران تقسیم می‌نمایند.
4- اجرة المثل: زن نه تنها وظیفه تأمین مخارج زندگی (کار بیرون از خانه) را ندارد، بلکه وظیفه انجام کارهای درون خانه را هم ندارد، و مرد شرعاً حق ندارد او را به انجام کار درون خانه مجبور کند؛ و حتی اگر زن بخواهد می‌تواند بابت انجام کارهای منزل از شوهر مطالبه اجرت کند، و شوهر اگر بخواهد همسرش کارها را انجام دهد، باید اجرت متعارف این عمل را به او بپردازد. حتی زن وظیفه شیر دادن به نوزاد را ندارد، و می‌تواند بابت آن هم طلب اجرت نماید.
5- عاقله: قانونی در اسلام وجود دارد، مبنی بر این‌که اگر شخصی قتل خطایی محض انجام داد (نه قتل عمد و شبه عمد)، بر فامیل او واجب است - و لو به طور قسطی- هزینه دیه مقتول را به آن شخص کمک کنند (نوعی بیمه‌ی تعبیه شده در قوانین اسلامی است!). اصطلاحا می‌گویند: دیه به عهده «عاقله(فامیلی که باید دیه را بپردازند)» است؛ و بين ديۀ مرد و زن فرقى نيست. ولی زنان جزء «عاقله» نمى‌شوند، اگر چه از ديه ارث ببرند. یعنی دیه‌ی آن‌ها، و دیه از طرف آن‌ها پرداخت می‌شود(اگر کسی زنی را کشت، یا کسی زنی را کشت، دیه‌ی آن بر عهده عاقله است)، ولی اگر شخصی از فامیل‌شان قتل خطایی داشت، نیازی نیست که زنان در پرداخت دیه مقتول کمک کنند.
6- اهل کتاب می‌توانند با قراردادی در کشور اسلامی آزادانه زندگی کنند، ولی باید -به عوض عدم پرداخت خمس و زکات، و عدم لزوم حضور در جهاد- مالیاتی به نام «جزيه» بپردازند؛ ولی از زنان اهل کتاب جزیه گرفته نمى شود، هر چند که شوهر یا پدری نداشته باشند که جزیه خانواده‌شان را بپردازد(زنان سرپرست خانوار)؛ حتی اگر کلا در بین همه اهل کتابی که قرارداد می‌بندند مردی نباشد. حتی در قرارداد با اهل کتاب شرط کردن اين‌كه جزيه يا قسمتى از آن بر زن‌ها باشد، جايز نیست.

=عبادات=
7- زنان حدود یک چهارم عمرشان(حدود یک هفته از هر ماه) را از نماز خواندن معاف هستند، در حالی که مردان باید تمام طول سال نماز بخوانند، و هیچ استراحت و مرخصی‌ای ندارند.
8- نماز جمعه و عیدین: حضور مردان (طبق نظر شیعه:در زمان حضور امام معصوم) در نماز جمعه و نیز نماز عید فطر و قربان واجب است. ولی بر زنان وجوبی ندارد.

=دیگر مسائل=
9- ارتداد: اگر مردی مرتد شد، اگر مسلمان زاده شده باشد(اصطلاحا مرتد فطری باشد)، حکم او اعدام است، و حتی توبه او در دنیا پذیرفته شده نیست(یعنی اگر واقعا توبه کند، توبه‌اش نزد خداوند پذیرفته است و ان شاءالله در آخرت جهنمی نخواهد شد، ولی این مانع اجرای حکم دنیایی او نیست). اگر کسی که هم پدر و مادرش کافر بوده اند، مسلمان شود، ولی بعد دوباره به کفر برگردد(اصطلاحا مرتد ملّی)، اول او را توبه می‌دهند، و اگر توبه نکرد اعدام می‌کنند. اما اگر زنى مرتد شود و از اسلام برگردد، چه مرتد فطری باشد چه ملّی، حاكم شرع او را توبه مى دهد. اگر توبه كرد، او را رها مى كنند؛ و اگر توبه نكرد، محكوم به زندان است، تا وقتی که توبه کند؛ و هیچ‌گاه اعدام نمی‌شود.
10- پوشیدنی‌ها: پوشيدن لباس ابريشمى و حرير و زربافت، و بدست كردن انگشترى طلا و آويختن زيورآلات برای مردان در همه حال حرام است، و حتی اگر نماز باشد، موجب باطل شدن آن می‌گردد، ولی برای زنان در نماز و غیرنماز جایز است(و گاه مستحب است).

ریزاحکام متفاوت -به نفع زنان- بسیار است، ولی صرفا دو مورد دیگر جهت نمونه ذکر می‌شود (موارد دیگری هم نوشته بودم، که با توصیه دوستان جهت طولانی نشدن حذف شد):
- در حج زنان محدودیت‌های کمتری نسبت به مردان دارند:
هروله و دويدن در سعى بين صفا و مروه بر زنان لازم نيست. همچنین «حَلق کردن»(سر تراشيدن) برای اتمام احرام برای زنان لازم نيست، بلكه فقط بايد «تقصير» کنند(مقدارى [اندک] از موى سر را بچينند). پوشيدن لباس دوخته در حال احرام، و پوشيدن چيزى كه همۀ روى پا را مى‌پوشاند‌، مانند کفش و جوراب و غير اينها براى زن جايز، و براى مرد حرام است. همچنین سايه قرار دادن سر بر مردان حرام است نه زنان.
اگر کسی حتی به عمره رفته باشد، می‌داند که همین دو مورد آخر -آن هم در آفتاب سوزان عربستان- امری دشوار است. این‌ها در حج تمتع - که مُحرِم بودن چند روز طول می‌کشد- بسیار رعایتش سخت‌تر است. باید دو لُنگ را لباس خود قرار دهی، و زیر هیچ سقفی نروی تا سرت زیر سایه قرار نگیرد.
- زنى كه پرستار بچّه است و نمى‌تواند براى نماز به آسانى لباس طاهر تهيّه كند هر گاه در شبانه روز يك مرتبه لباس خود را بشويد مى‌تواند با آن نماز بخواند هر چند لباسش با ادرار بچّه نجس شود. این آسان‌گیری برای مردان نیست.

بله، کلاً شبه‌روشنفکران غرب‌زده هر قانون اسلامی که شبیه قوانین غربی‌ها نباشد را می‌کوبند، و چنان علیه آن استدلال‌های واهی می‌آورند که بسیاری کم‌اطلاع‌ها باورشان می‌شود. مثلاً در غرب ازدواج دختران زیر سن قانونی (مثلا ۱۸ سال) را جرم و خلاف حقوق بشر و حقوق کودکان می‌دانند، و مثلاً در روزنامه‌ها و سایت‌های با آب و تاب نقل می‌کنند که دختری ۱۲-۱۳ ساله در یکی از کشورهای اسلامی ازدواج کرده است، و همسایه‌ها به محافل حقوق بشری اطلاع داده‌اند، و دادگاه با فشار آن محافل حکم بازداشت خانواده‌اش را صادر کرده است. ولی از جهت دیگر می‌بینید که طبق آمار معتبر اعلام شده (http://www.durexnetwork.org/SiteCollectionDocuments/Research%20-%20Face%20Of%20Global%20Sex%202005.pdf) در برخی از کشورهای غربی «متوسط» سن ازاله بکارت دختران، حدود ۱۵ سال است. یعنی با احتساب دخترانی که با حفظ حیا در هنگام ازدواج اولین ارتباط جنسی‌شان را دارند، و ... متوسط این آمار حدود ۱۵ سالگی است(یعنی برای خیلی‌ها حدود ۱۲-۱۳ سالگی است)؛ ولی این مورد توجه هیچ یک آن محافل به اصطلاح حقوق بشری قرار نمی‌گیرد، و هیچ جاروجنجالی به پا نمی‌شود؛ تازه اگر دختری عفت خودش را حفظ کرده باشد، اوست که یا اُمّل خوانده می‌شود، و یا ناتوان در جذب پسران به خود(به خاطر روابط عمومی پایین یا عدم زیبایی و جذابیت ظاهری).
ندیده‌ام هیچ یک از فمینسیت‌ها در مورد پایین بودن سن روابط نامشروع جنسی ابراز نگرانی برای دختران کند، ولی بسیار دیده‌ام که به قانون اسلامی که اجازه ازدواج دختران پس از سن بلوغ‌شان را داده است ایرادگیری کنند. این است آن پوستین وارونه، که عفت تقبیح و هرزگی معمولی شمرده می‌شود.
نتیجه سخنم این است که لطفا تعقل نمایید: تعقلی که باعث شود با نگاه آزادانه و مستقل به مسائل نگاه کنید، و تحت تاثیر هیچ تبلیغاتی قرار نگیرید...

۱۳۸۹ آذر ۲۱, یکشنبه

درنگی دو فراز زیارت عاشورا + اهمیت تأمل و تفکر در روایات و دعاها

هو العلیم الحکیم
مقدمه:
امیر مؤمنان (ع) می‌فرماید : «اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَایةٍ لَا عَقْلَ رِوَایةٍ، فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ کثِیرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِیل»: یعنی هر حدیث و روایتی که می‌شنوید، در معنای آن تأمل کنید، در زیر و بالای آن بیندیشید، و در آن پژوهش نمایید تا آن‌را نیک بفهمید؛ و تنها به دریافت لفظ روایت بسنده نکنید، زیرا روایت‌گران و نقل‌کنندگان دانش[و علم دین] بی‌شمارند، ولی رعایت‏کنندگان حقّ علم و پاس داران راستین آن اندکند به شمار.[1]
همو(ع) می‌فرماید: «عَلَیکمْ بِالدِّرَایاتِ لَا بِالرِّوَایات‏، هِمَّةُ السُّفَهَاءِ الرِّوَایةُ، وَ هِمَّةُ الْعُلَمَاءِ الدِّرَایةُ: بر شما باد به فهمیدنِ [احادیث] نه روایت کردن آن‌ها. همت نابخردان نقل کردن است و همّت دانایان فهمیدن.»[2] و در نقل دیگری در ادامه‌ی آن آمده است «فلخبر تدریه خیر من ألف خبر ترویه: یک حدیث بفهمی بهتر است از آن که هزار حدیث [نفهمیده] نقل کنی.»[3]
ما در بسیاری از دعاهایی که می‌خوانیم، مانند دعای کمیل یا زیارت عاشورا یا حتی دعای سلامتی امام زمان، خیلی تفکر نمی‌کنیم، و حتی گاه معنای کلماتی که به کار می‌بریم را نمی‌دانیم... نمی‌دانیم «امن یجیب» یعنی چه، و الا این‌طور نمی‌خواندیمش... امیدوارم بتوانم در آینده برخی از نکاتی که -به گمانم- اکثر مردم در ادعیه‌ای که بسیار تکرار می‌کنند، ولی دقیق متوجه نمی‌شوند را بازگو کنم. عجالتاً به مناسبت ایام محرّم دو نکته در مورد زیارت عاشورا یادآوری می‌کنم (یادم هست که چند سال پیش ۱۱ فراز از زیارت عاشورا که برایم جای سؤال داشت را نوشتم، و راجع به آن‌ها تفکر و تحقیق نمودم... دو موردش را این‌جا می‌نویسم)

۱- فراز معروفی در زیارت عاشورا هست، که در غیر زیارت عاشورا هم در منابر و ... خوانده می‌شود: «اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَینِ وَ عَلی عَلِی بْنِ الْحُسَینِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَینِ عَلی اَصْحابِ الْحُسَینِ»؛
تا به حال فکر کرده‌اید منظور از «علی ابن الحسین» در این فراز کیست؟ علی اکبر است یا علی اوسط (امام سجاد)؟
توضیح: در شرایطی که معاویه لعن علی(ع) را در منابر مرسوم کرده بود و گذاشتن نام علی بر فرزندان عار بود، امام حسین(ع) سه پپسر داشتند، و نام هر سه‌ی آن‌ها را «علی» گذاشتند: علی بزرگه، علی کوچیکه، علی متوسط (علی اکبر، علی اصغر، علی اوسط)
پاسخ: ممکن است در ابتدا به نظر برسد که با توجه به ترتیب سلام‌ها، ابتدا به امام حسین سلام فرستاده شده است، سپس به فرزند معصومش امام سجاد، سپس به دیگر فرزندان -غیر معصوم- امام حسین، و سپس به یاران امام حسین، و در این‌جا رعایت ادب اقتضای این را دارد که امام معصوم را پیش از دیگر فرزندان امام حسین قرار داد.
ولی به نظر می‌رسد پاسخ صحیح این باشد که منظور از «علی بن الحسین» در این‌جا حضرت علی اکبر باشد؛ با توجه به قزائن زیر:
۱) زیارت عاشورا و سایر زیارت‌های امام حسین(ع) که در مفاتیح دیده می‌شود، در اصل زیارت‌نامه‌هایی برای زیارت از نزدیک (در کربلا و حائر حسینی) هستند. [در مورد زیارت امامان معصوم از دور، به زودی در پست دیگری سخن خواهم گفت] در هر مکانی زیارت مدفونان در همان محل خوانده می‌شود؛ پس در کربلا بر عاشوراییان و کربلاییان سلام فرستاده می‌شود؛ ولی امام سجاد در کربلا به خاک سپرده نشده است، بلکه مضجع ایشان در بقیع(مدینه) است، و در آن‌جا زیارت‌نامه‌ای مخصوص به خود دارند.
۲) فضای عمومی زیارت عاشورا و سلام هایی که به شخصیت‌های مطرح در آن حماسه داده می شود، ناظر به شهدای برزگ آن حماسه است و این زیارت اخصاصی شهدای کربلاست. پس منظور از فرزندان و یاران امام حسین(ع) هم فرزندان و یارانی است که در کربلا همراه حضرت به شهادت رسیده‌اند و کنار ایشان دفن شده‌اند، نه همه فرزندان و همه یاران آن حضرت؛ در حالی که امام سجاد در کربلا به شهادت نرسیده اند، و زیارتی برای ایشان در کربلا وارد نشده است. (دیگر یاران و فرزندان امام هر چند که بلندمرتبه[تر] و شایسته سلام باشند، در این مقام مورد توجه ما نیستند)
۳) در این‌که چرا به حضرت علی اکبر جداگانه و به طور ویژه سلام فرستاده می‌شود باید گفت: برجستگی و جذابت شخصیت، خلق و سیمای علی اکبر، او را نسبت به یاران و فرزندان ممتاز ساخته بود. حضرت سید الشهدا(علیه السلام) فرمودند: حضرت علی اکبر شبیه‌ترینِ مردم، به پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است، از لحاظ خَلق(چهره) و اخلاق و منطق. (البته این را نباید در قیاس با شخصیت حضرت سجاد(ع) در نظرگرفت، چون ایشان امام و معصوم بودند، و غیر قابل مقایسه با دیگران.) ویژگی خاص علی اکبر سبب شد که در چگونگی دفن یاران و اهل بیت امام، علی اکبر، به صورت ممتاز از فرزندان و اصحاب، در زیر پای پدر دفن گردد و امروزه نیز دو ضلع از 6 ضلع ضریح امام حسین(ع) مربوط به این فرزند عزیز است.
۴) با دقت در زیارتنامه‌های دیگر امام حسین، مشاهده می‌شود که معمولا زیارت مخصوص علی اکبر پس از زیارت امام حسین(ع) و پیش از زیارت شهدا خوانده می شود، این نکته هم می‌تواند قرینه‌ای خوبی باشد.
۵) در تاریخ‌ها و مقتل‌ها نقل شده است که وقتی اسیران کربلا را به دارالإماره کوفه وارد کردند، ابن زیاد از امام سجاد پرسید: نام تو چیست؟ حضرت فرمودند: علی بن الحسین. ابن زیاد با بی‌شرمی کفت: مگر خدا علی بن الحسین را [در کربلا] نکشت؟! امام(ع) فرمودند: من برادر بزرگتری داشتم که نام او هم علی بود، و شما او را کشتید(یا: مردم او را کشتند). از این مطلب هم به نظر می‌رسد علی بن الحسین مشهور همان علی اکبر بوده است؛ هر چند از زیرکی نباید گذشت، که شاید می‌خواسته حضرت را به گمان خود کوچک کند.

۲- در فراز «اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَی الْاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائکَ»، این «ارواح التی حلت بفِنائک» به چه معناست؟ در ترجمه‌ها نوشته «کسانی که به آستانت فرود آمدند». منظور کسانی است که به زیارت امام(ع) می‌آیند؟ یا کسانی که در شهر کربلا نزدیک مقبره ایشان خاک شده‌اند؟ یا کسانی که در وجود حسین فانی شدند، و جانشان را در راه او دادند (یاران حسین)؟
کلمه «فِناء» با کلمه «فَناء» متفاوت هستند. «فِناء» در مورد خانه، مسجد، کعبه، مزار و مانند آن به کار می رود: به محدوده‌ی اطراف خانه یا مسجد یا مزار یا ... فِناء الدار، فِناء الکعبه و ... گفته می شود.[4] در فارسی هم مثلا می‌گویند «به پیشگاه مقام معظم رهبری تسلیت گفت»، یا به جای این‌که بگویند امام علی، می‌گویند «حضرت امام علی». در واقع گوینده خود را با این کلمه چنان نشان می‌دهد که کوچکتر از آن است که با مخاطب گفتگو کند، بلکه به آستان درگاه وی خطاب می‌کند؛ هر چند امروزه در اثر کثرت استعمال معنی «آقا» به خود گرفته است. کلمات دیگر شبیه به آن عبارتند از: درگاه، پیشگاه، آستان، آستانه، جناب، ساحت؛ که تقریبا همگی به معنای آستانه‌ی درب ساختمان است.[5] کلمه «فَناء» به معنی نابودی است،[6]  و این‌جا ربطی به فانی شدن در وجود امام(ع) ندارد. پس جمله مورد بحث به معنای «روان‌هایی که در آستان و جوار قرب تو جای گرفتند» است. پس باید منظور کسانی باشد که در رکاب ایشان به شهادت رسیده، و در کنار ایشان دفن گردیدند،  نه دیگر مدفونان در کربلا.
ضمنا گفته شده «ارواحی که ...» و طبیعتا باید منظور مردگان باشد، نه زندگان(زائران مورد نظر نیستند).
نکته ۱: گر چه بدن و جسم شهدای کربلا هم در کنار امام حسین(ع) و در آستان حضرتش به خاک سپرده شده است، ولی چرا این‌جا بر ارواح آن‌ها سلام شده است؟ غیر از نکته‌ای که در بالا گفته شد، دوستی می‌گفت ممکن است دلیل این باشد که شهدای کربلا آن‌قدر فارغ از جسمانیات بوده‌اند که گویا یکپارچه روح شده باشند، و روح‌شان بر جسمشان غلبه داشته باشد... اگر توانسته باشم خوب توضیح دهم.
نکته ۲: از این‌که گفته «کسانی که در آستان تو جای گرفتند» می‌توان از شواهد و قرائن دیگری باشد که نشان دهد منظور از «علی‌بن الحسین» -در پرسش اول- همان علی‌اکبر است که در کنار حضرت امام حسین(ع) به شهادت رسیده و دفن شده است.


[1] نهج‌البلاغه چاپ صبحی صالح، حکمت 98.
[2] کنز الفوائد، ج ۲، ص ۳۱؛ ‌سرائر، ص ۶۴۰؛ منیة المرید، ص ۳۷۰.
[3] اعلام الدین، ص ۹۵؛ غیبة نعمانی، ص ۲۲.
[4] لسان العرب، ج 15، ص 165 و مجمع البحرین، ج 1، ص 332.
[5] ر.ک. لغت‌نامه دهخدا ذیل هر مدخل.
[6] لسان العرب ج 15، ص 162 و مجمع البحرین ج 1، ص 333.

۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

از بین این همه دعا و زیارت مفاتیح، کدام را بخوانم بهتر است؟ + از معتبرترین زیارت‌های شیعه: از زیارات مهجور امام حسین ع

باسم رب الحسین
با سلام و عرض تسلیت به مناسبت ایام محرم. مطلبی به بهانه این ایام خدمتتان عرضه می‌شود. امیدوارم به کارتان بیاید

از بین این همه دعا و زیارت مفاتیح، کدام را بخوانم بهتر است؟
(مطلب به‌درد بخوری است، به نقل از کتاب «هدیة الزائرین و بهجة الناظرین» اثر شیخ عباس قمی (مؤلف مفاتیح‌الجنان) با تغییرات دستوری اندک برای مطابقت با زبان فارسی معاصر.)
آنچه از معصومین نقل شده است، از زیارت‌های حضرت امام حسین(سلام خدا بر او) و زیارت‌های حضرت امیر المؤمنین(بر او سلام) و همچنین ادعیه و اذکاری که در تعقیب نمازها و ادعیه بامداد و پسین و اعمال روز عرفه و شب های قدر و دعاهای وقت خواب و غیره وارد شده است، زیاده بر اوقات خود هستند، و وقت را گنجایش عمل به تمام آن ها نیست، و اگر گنجایش داشته باشد همّت‌ها از آن کمتر است؛ و اگر همّت هم باشد غالباً کارهای مهم‌تر متعلّق به نظم امور معاش و معاد در پیش است، که با ابتلای به آن ها عقلاً و شرعاً نتوان اوقات را در آن ادعیه و اعمال و زیارات صرف نمود؛ پس مؤمن هوشمند و زیرک را چاره نیست جز آن که اختیار کند از آن ها آنچه را که در اهمیت مقدّم است، پس به قدر گنجایش وقت آن را بخواند و عمل بکند؛
و از برای انتخاب این امر، چند راه وجود دارد:
۱- توجه به سند آن دعا یا زیارت؛ پس آنچه صحیح و متقن‌تر است آن را انتخاب کند.
۲- آنچه ظاهر می شود از روایت شریفی که شیخ طبرسی از حضرت صادق(بر او سلام) روایت نموده که حاصل آن، این است که: «دوست ندارم کسی از دنیا بیرون رود و ادبی از آداب رسول خدا(سلام خدا بر او باد) مانده که او انجام نداده باشد.»
یعنی آنچه را که فرموده باید عمل به آن شود، اگرچه در مدّت عمر یک مرتبه آن را به جای آورد، و سالک این طریق باید آن آداب و اعمال را تقسیم نماید در موارد خود و در هر وقت به قدر ممکن سهمی از آن را به جای آورد تا در تمام عمر به فیض تمام آن ها رسیده باشد؛ و این راه سخت و دشوار است، بلکه مثلاً برای حجّاج و خیلی از زائرین نامیسّر است.
۳- آنچه ظاهر می شود از روش و سیره غالب علما و محدّثین آن که: انتخاب کند از بین آن‌ها آنچه را که مسطور است در کتاب شریف «کافی» از شیخ کلینی و «من لا یحضره الفقیه» از شیخ صدوق و «تهذیب الاحکام» از شیخ طوسی (در کنار این سه کتاب، کتاب استبصار از شیخ طوسی نیز از «کتب اربعه» شمرده می شود، و لکن چون قسمت ادعیه مزاریه در آن وجود نداشت، آن‌را ذکر نکردیم)، چه آن که این کتب همیشه مرجع کافّه علما در احکام دینی و ... بوده، و انتساب آن ها به صاحبانش معلوم، و نسخه‌هایش همیشه منتشر، و از غلط و کاستی محفوظ، و محلّ نظر و مقابله و تصحیح و مرجع درس و تدریس و حاشیه و شرح کثیری از علما و محدّثین و فقهای متدین و راست‌یاب بوده، به خلاف سایر کتب احادیث. پس در هنگام انتخاب میانِ «به‌جای آوردنِ عملی را که در یکی از این سه کتاب، یا در دو، یا در هر سه آن‌ها موجود باشد» و  «انجام دادن عملی که در غیر آن‌ها باشد»، موافق طریقه فقها و مذاق محدّثین و اعاظم، باید اوّلی را انتخاب کرد؛ و اگر آن عمل در هر سه کتاب موجود باشد، البتّه متعیّن است، و طرف مقابلش را قابلیّت مقابله و طرف بودن نیست.
              
ویژگی‌های منحصربه‌فرد این زیارت اباعبدالله الحسین(سلام خدا بر او)
وقتی زائر می‌خواهد حضرت سیّد الشّهدا (روح‌هایمان فدایش باد) را زیارت کند، و می‌خواهد زیارتی را از میان همه آن زیارات وارده -که قریب به سی زیارت می شود- انتخاب کند، آن زیارتی را انتخاب نماید که به روایت معتبر در سه کتاب شریف حدیثی «کافی» از شیخ کلینی و «من لا یحضره الفقیه» از شیخ صدوق و «تهذیب» شیخ طوسی (۳ کتاب از کتب اربعه) نقل شده؛ و آن منحصر است در یک زیارت شریفه که به چند جهت از سایر زیارات ممتاز است:
۱- چنان‌که ذکر شد: مشایخ ثلاثه(سه شیخی که کتب اربعه شیعه را تألیف کرده‌اند) و دیگران چون جعفر بن محمّد بن قولویه(در کامل‌الزیارات) و غیره نیز آن را نقل نموده‌اند.
۲- فاقد آداب مشکلی است، که غالباً زائرین از عهده آن نمی‌توانند بیرون بیایند (مانند صد لعن و صد سلام در زیارت عاشورا؛ یا خود را روی قبر انداختن، که الان قبر در ضریح محصور است).
۳- نه بسیار مختصر است و نه طولانی.
۴- دارای مضامین عالی است که در غیر آن یافت نمی شود، چنانچه بر اهلش مخفی نیست. (در این باره، پس از نقل خود زیارت بیشتر صحبت می‌کنیم)
۵- شیخ صدوق در کتاب «من لا یحْضُرُهُ الفقیه» علاوه بر آن گواهی‌ای که در اوّل کتابش بر صحّت تمام روایات موجود در آن کتاب داده، جداگانه بر صحت و اعتبار فراوان این زیارت شهادت داده است، و گفته: «با آن‌که من در برخی از کتاب‌های دیگرم زیارات متعددی را برای امام حسین(ع) نقل کرده‌ام، اما در این کتاب(من لا یحْضُرُهُ الفقیه) به همین یک زیارت بسنده می‌کنم، چون آن‌را صحیح‌ترین روایت از نظر سند می‌دانم، پس همین زیارت شریف ما را بس و کافی است
... و این زیارت با این مناقب شریفه و نعت‌های جمیله، متأسفانه مهجور است و بسیار کم خوانده می شود.

متن روایت این زیارت: (به تفاوت نسخه‌های مختلفِ روایت، در پرانتز و کروشه اشاره می‌شود)
چند تن از یاران امام صادق -سلام خدا بر او باد- نزد ایشان نشسته بودند. یکی از بزرگان آنان به حضرت عرض کرد: «فدایت شوم، من بسیار می‌شود که امام حسین-بر او سلام- را یاد می‌کنم، پس در آن وقت چه بگویم؟ امام صادق فرمود: «سه مرتبه بگو "صَلَّی اللَّهُ عَلَیک یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ"(در روایت دیگر: اَلسَّلامُ عَلَیک یا اَبا عَبْدِاللَّهِ)، که سلام به آن حضرت از نزدیک و دور می‌رسد».
پس حضرت صادق -بر او سلام- فرمود: «زمانی‏که حضرت اباعبداللّه الحسین-بر او سلام- شهید شد، آسمان‌هاو زمین‌های هفتگانه و آن‌چه در آن‌ها و آن‌چه بین آن‌ها است بر آن حضرت گریه کردند، و نیز هر که در بهشت و در آتش است از مخلوق پروردگار ما و آنچه دیده می‏شود و آنچه دیده نمی‏شود همه بر اباعبداللّه الحسین-بر او سلام- گریستند... (به نکته سوم در پایان مطلب مراجعه نمایید.)
راوی عرض کرد: «فدای تو شوم، وقتی می‏خواهم به زیارت آن حضرت بروم، چه بگویم و چه کنم؟»

حضرت -بر او سلام- فرمود: «چون به زیارت آن حضرت روی ... [پس از تکبیر و تحمید و تعظیم خدا، و صلوات بر پیامبر(ص) و آلش] بگو:
اَلسَّلامُ عَلَیک یا حُجَّةَ اللَّهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَیک یا قَتیلَ اللَّهِ وَابْنَ قَتیلِهِ،
سلام بر تو ای حجت خدا و فرزند حجت خدا سلام بر تو ای کشته راه خدا و فرزند کشته راه خدا
اَلسَّلامُ عَلَیک یا ثارَ اللَّهِ‏ [فِی الْأَرْضِ] وَابْنَ ثارِهِ،
سلام بر تو ای خون (ریخته در راه) خدا و فرزند چنین خونی
اَلسَّلامُ عَلَیک یا وَتْرَ(وِتر) اللَّهِ الْمَوْتُورَ فِی السَّمواتِ‏ وَالْأَرْضِ،
سلام بر تو ای خون بازجُسته خدا که [هنوز] کسی در آسمانها و زمین انتقام کشتگانش را نگرفته است

اَشْهَدُ اَنَّ دَمَک سَکنَ فِی الْخُلْدِ، وَاقْشَعَرَّتْ لَهُ اَظِلَّةُ الْعَرْشِ،
گواهی دهم که خون تو جایگیر شد در بهشت جاوید و بلرزید بخاطر آن سایه‏های‏ عرش(موجودات فوق عرش)
 وَبَکی‏ لَهُ جَمیعُ الْخَلایقِ، وَبَکتْ لَهُ السَّمواتُ السَّبْعُ‏ وَالْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَما فیهِنَّ وَما بَینَهُنَّ،
و گریه کردند برایش تمام خلائق و گریست بر آن آسمانهای هفتگانه‏ و طبقات هفتگانه زمین و آنچه در آنها و آنچه میان آنها است
 وَمَنْ یتَقَلَّبُ فی‏ الْجَنَّةِ وَالنَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنا، وَما یُری‏ وَما لا یُری‏،
و هر که می‏گردد در بهشت‏ و دوزخ از مخلوقات پروردگار ما و آنچه دیده شود و آنچه دیده نشود

 اَشْهَدُ اَنَّک حُجَّةُاللَّهِ وَابْنُ‏ حُجَّتِهِ، وَاَشْهَدُ اَنَّک قَتیلُ اللَّهِ وابْنُ قَتیلِهِ،
گواهی دهم که تو حجت خدا و فرزند حجت خدائی و گواهی دهم که تو کشته خدا و فرزند کشته خدائی
 وَاَشْهَدُ اَنَّک ثارُ اللَّهِ وَابْنُ‏ ثارِهِ،
و گواهی دهم که توئی کسی که خدا خونخواهیت کند و فرزند چنین خونی
 وَاَشْهَدُ اَنَّک وِتْرُ اللَّهِ الْمَوْتُورُ فِی السَّمواتِ وَالْأَرْضِ،
و گواهی دهم که توئی کشته‏ای خدایی، که انتقام کشتگانت را نگرفتی در آسمانها و زمین ‏

وَاَشْهَدُ اَنَّک قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَ وَفَیتَ وَ اَوْفَیتَ(وَ وافَیْتَ)، وَجاهَدْتَ فی‏ سَبیلِ رَبِّک،
و گواهی دهم که تو برساندی (آنچه برعهده داشتی) و خیرخواهی کردی و وفاداری کردی و حق را بطور کامل ادا کردی و در راه خدا جهاد کردی‏
 وَمَضَیتَ [عَلَی بَصیرَةٍ] لِلَّذی‏کنْتَ عَلَیهِ شَهیداً وَمُسْتَشْهِداً، وَشاهِداً وَمَشْهُوداً،
و همراه بصیرت بدنبال آن هدفی که داشتی از جهان درگذشتی بصورت شهادت و شهادت‏جوئی و گواه و مورد گواهی (حق) ‏

 اَنَا عَبْدُاللَّهِ وَمَوْلاک وَفی‏ طاعَتِک، وَالْوافِدُ اِلَیک،
من بنده خدا و دوست تو و در تحت اطاعت تو و وارد بر تو ام
 اَلْتَمِسُ کمالَ الْمَنْزِلَةِ عِنْدَ اللَّهِ، وَثَباتَ الْقَدَمِ فِی الْهِجْرَةِ اِلَیک، ‏
که جویایم مقام کاملی را در پیش خدا و پایداری در هجرت کردن بدرگاهت
 وَالسَّبیلَ الَّذی‏ لا یخْتَلِجُ دوُنَک مِنَ الدُّخُولِ فی‏ کفالَتِک الَّتی‏ اُمِرْتَ بِها،
و (ورود بدان) راهی که در پیش تو اضطراب (و دغدغه) ندارد از وارد شدن در تحت سرپرستی تو که بدان مأمور گشته‏ای، ‏

 مَنْ اَرادَ اللَّهَ بَدَءَ بِکمْ، [مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکمْ،‌ مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکمْ،]
کسی که آهنگ خدا کند از شما آغاز کند،
بِکمْ یبَینُ اللَّهُ الْکذِبَ، وَبِکمْ یباعِدُ اللَّهُ الزَّمانَ الْکلِبَ،
بوسیله شما خدا آشکار کند غیرواقع‌ها را و بخاطر شما دور کند خداوند روزگار دشوار و گزنده را
 وَبِکمْ فَتَحَ اللَّهُ، وَبِکمْ یخْتِمُ اللَّهُ،
و بوسیله شما خداوند (درِ خیر را) بگشاید و به شما ببندد
وَبِکمْ یمْحُوا [اللَّهُ] ما یشآءُ وَ [بِکُمْ] یُـثْبِتُ، ‏
و بوسیله شما محو کند آنچه را خواهد [از لوح محفوظ] و ثبت کند [در آن] (اشاره به آیه ۳۹ سوره رعد در مورد مفهوم شیعیِ «بِداء»)
 وَبِکمْ یفُکّ الذُّلَّ مِنْ رِقابِنا، وَبِکمْ یدْرِک اللَّهُ تِرَةَ کلِّ مُؤْمِنٍ [وَ مُؤْمِنَةٍ] یُطْلَبُ بِها، ‏
و به شما باز کند (طوق) خواری را از گردنهای ما و به شما بگیرد خدا انتقام خون هر مؤمنی را که مورد مطالبه است
 وَبِکمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ اَشْجارَها، وَبِکمْ تُخْرِجُ الأشجارُ أثمارَها،
و به شما برویاند زمین بر خود درختان را و به شما بیرون آرد درخت میوه‏های خود را ‏
 وَبِکمْ تُنْزِلُ السَّمآءُ قَطْرَها وَرِزْقَها، وَبِکمْ یکشِفُ اللَّهُ الْکرْبَ، وَبِکمْ ینَزِّلُ اللَّهُ الْغَیثَ،
و به شما ببارد آسمان قطرات بارانش و روزیش را و به شما برطرف گرداند خدا گرفتاری را و به شما فرو بارد خدا باران را
 وَبِکمْ تُسَبِّحُ(تَسِیخُ) الْأَرْضُ الَّتی‏ تَحْمِلُ اَبْدانَکمْ، وَتَسْتَقِرُّ جِبالُها عَنْ‏ مَراسیها(وَتَسْتَقِلُّ جِبالُها عَلی مراتِبِها)،
و بوسیله شما تسبیح گوید(استقرار یابد) زمینی که بدنهای مطهر شما را بر خود دارد و مستقر گردد کوههای زمین‏ بر استوارگاه‌هایش،
 اِرادَةُ الرَّبِّ فی‏ مَقادیرِ اُمُورِهِ تَهْبِطُ(تُهْبَطُ) اِلَیکمْ، وَتَصْدُرُ مِنْ‏ بُیوتِکمْ، وَالصَّادِرُ عَمَّا فُصِّلَ مِنْ اَحْکامِ الْعِبادِ،
و اراده پروردگار در تقدیر کارها بر شما فرود آید و از خانه‏های شما صادر گردد و نیز آنچه صدور یابد از تفصیل احکام بندگان(مثلا در شب‌های قدر)،


 لُعِنَتْ اُمَّةٌ قَتَلَتْکمْ، وَاُمَّةٌ خالَفَتْکمْ وَاُمَّةٌ جَحَدَتْ وَلایتَکمْ، وَاُمَّةٌ ظاهَرَتْ عَلَیکمْ، وَاُمَّةٌ شَهِدَتْ وَلَمْ تُسْتَشْهَدْ(تَنْصُرْکمْ)،
به لعنت‌ [الهی] دچار شدند آن کسانی که شما را کشتند وآن مردمی‏که با شما مخالفت کردند و آن جمعیتی که منکر شدند ولایت شما را و آن گروهی که از دشمن شما پشتیبانی‏کردند وآن ملتی‏ که حاضر بودند ولی شما را یاری نکردند و تن به شهادت ندادند
 اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الَّذی‏ جَعَلَ النَّارَ مَاْویهُمْ، وَبِئْسَ‏ وِرْدُ الْوارِدینَ، وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ،
ستایش خدائی را که دوزخ را جایگاهشان قرار داد و بد جائی است‏ برای واردین و چه بد جایگاهی است ورودگاهشان
 وَالْحَمْدُ للَّهِ‏ رَبِّ الْعالَمینَ
و ستایش برای خدا پروردگار جهانیان

پس‏ سه مرتبه بگو: وَصَلَّی اللَّهُ عَلَیک یا اَبا عَبْدِ اللَّهِ،
و درود خدا بر تو ای ابا عبداللّه
و سه مرتبه بگو: اَنَا اِلَی اللَّهِ‏ مِمَّنْ خالَفَک بَری‏ءٌ.
من بسوی خداوند از هر کس که با تو مخالفت کرد بیزارم

زیارت  فرزند آن حضرت علی بن‏الحسین- سلام بر او- که در نزد پای پدرش مدفون است (علی اکبر):
اَلسَّلامُ عَلَیک یا بْنَ‏ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیک یا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ،
سلام بر تو ای فرزند رسول خدا سلام بر تو ای فرزند امیر مؤمنان
 اَلسَّلامُ عَلَیک یا بْنَ‏ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ، اَلسَّلامُ عَلَیک یا بْنَ خَدیجَةَ وَفاطِمَةَ(خَدیجَهَ الکُبْری وَفاطِمَهَ الزَّهْرآءِ)،
سلام بر تو ای فرزند حسن و حسین سلام بر تو ای فرزند خدیجه و فاطمه
پس‏ سه مرتبه بگو: صَلّی اللَّهُ عَلَیک،
درود خدا بر تو
و سه مرتبه بگو: لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَک،
لعنت خدا بر کسی که تو را کشت
و سه مرتبه: اِنَّا اِلَی اللَّهِ مِنْهُمْ بَری‏ءٌ،
ما بسوی خدا از آنها بیزاریم

زیارت سایر شهدای کربلا:
سه(دو) مرتبه بگو: اَلسَّلامُ عَلَیکمْ،
سلام بر شما
و سه(دو) مرتبه: فُزْتُمْ وَاللَّهِ،
رستگار شدید به خدا
سپس بگو: فَلَیتَ اَنّی‏ مَعَکمْ فَاَفُوزَ فَوْزاً عَظیماً.
و ای کاش من هم با شما بودم و به رستگاری بزرگی نائل می‏گشتم
پس ۳ نماز ۲‏رکعتی می‌خوانی، ‏و چون‏ چنین‏کردی‏ زیارتت تمام شده است.

نکته ۱: شیخ عباس قمی می‌گوید: در این روایت شریف بیانی از این شش رکعت نماز شده و ظاهر آن است که هر شش رکعت، نمازِ زیارت حضرت ابا عبد اللّه الحسین(سلام خدا بر او) باشد؛ و علاّمه نوری را گمان آن بود که دو رکعت از این شش رکعت نماز زیارت آن حضرت است، دو رکعت برای جناب علی بن الحسین(سلام خدا بر آن‌دو) و دو رکعت دیگرش برای شهدا است.
نکته ۲: این زیارت -که در مفاتیح الجنان اولین زیارت مطلقه است- برای زیارت مرقد امام حسین -سلام خدا بر او باد- از نزدیک(در کربلا) است و این از متن سند زیارت آشکار است؛ ولی این زیارت را می‌توان رجاءاً از دور هم خواند، همان طور که زیارت عاشورا و زیارت وارث هم زیارات امام حسین(ع) از نزدیک‌اند، ولی از دور هم خوانده می‌شوند؛ و حتی زیارت عاشورا با این‌که به ظاهر مخصوص روز عاشورا و در کربلا است و در آن ذکر شده «اللهم انی اتقرب الیک فی هذا الیوم و فی موقفی هذا: من در این روز(عاشورا) و در این جایی که هستم(کربلا) به تو تقرب می‌جویم» [و نیز فرازهای دیگری مانند «اللهم انّ هذا یوم تبرکت به بنو امیه... و هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین...[1]» و «اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمة و مغفرة» و «و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم» که ظاهر در مکان کربلا و زمان عاشورایند]، ولی از سند زیارت عاشورا معلوم می‌شود که زیارتی برای هر زمان و هر مکان است، چنان‌که امام معصوم فرمود: «اگر توان داری که هر روز امام حسین(ع) را با این زیارت، زیارت نمایی چنین کن، که تمام آن‌چه از ثواب گفته شد، برایت نوشته می‌شود» و «هر گاه حاجتی به تو روی آورد، با این زیارت(زیارت عاشورا) در هر مکانی که هستی زیارت کن...». (به زودی مطلبی در مورد زیارت ائمه از دور منتشر می‌شود)

توضیح برخی مضامین والای این زیارت
نکته ۳: این مطلب که در این زیارت (و زیارت‌های دیگر امام حسین-بر او سلام- و روایات دیگر) آمده است که: «همه موجودات بر شهادت ایشان گریستند، و خون ایشان در بهشت جایگیر شد و ...» مطلب عمیق و عجیبی است که بزرگان توضیحاتی درباره‌ی آن داده‌اند؛ و البته عمق و اصل مطلب بر ما معلوم نیست.
این مطلب را از آیةالله العظمی وحید خراسانی از مراجع بزرگ تقلید بخوانید، که یکی-دو روز پیش [پارسال] به مناسبت شروع ماه محرم بیان شده است (مطلب بسیار آموزنده است؛ کامل آن در این لینک قرار دارد؛ ما قسمت مرتبط با مطلب مورد نظر خود را می‌آوریم) :
باید وظیفه‌مان را نسبت به صاحبِ این ایام بدانیم و بفهمیم که چه خونی ریخته شده است؟ هیچ دانستیم که چه کسی کشته شد؟ «شیخ طوسی»، «شیخ صدوق» و «ابن قولویه» این روایت را نقل کرده اند. مختصری از این روایت بس است. این نص حدیث صحیحی است که مثل «شیخ انصاری» در موارد احتیاط در نفوس طبق سند این حدیث فتوا می دهد. در این حدیث مسأله این است: «اشهد انّ دمک سکن فی الخلد شهادت می دهم خون تو در خلد مسکن کرده است». کیست که بفهمد حسین بن علی(ع) کیست؟ خلد کجاست؟ در آن ملأ اعلی که مرکز قدیسین عالم است، خون او زینت آن عالم است. کسی که جسمش آنجاست، روحش کجاست؟ کیست که بفهمد چه کسی کشته شد؟ چطور کشته شد؟ برای چه کشته شد؟ ما در آن حد نیستیم که خود او را بشناسیم. باید نگاه کنیم ببینیم آن آخرین مرحله ای که شعاع وجود او تابیده به کجا رسیده، بعد کشف کنیم که آن آفتاب چیست وکجاست؟
... واقعه، واقعه ای است که نص صحیح این است: «جمیع الخلائق بکت السموات السبع.» هفت آسمان بر او گریه کرد. «بکت السموات السبع والارضون السبع و ما فیهن و ما بینهن و ما یری و ما لایری.» مردم باید بیدار شوند. ابن حجر هیثمی کتابی در رد شیعه نوشته و در این کتاب تصریح کرده که تمام رجال عامه آنها که اهل حدیث و نظرند ضبط کردند که وقتی سر او بالای نیزه رفت، در تمام کره زمین هرجا سنگ از روی زمین برداشتند، خون جوشید.
نکته ۴: مطلبی که در این زیارت (و زیارات دیگر امامان و زیارات جامعه، مانند جامعه‌ی کبیره) آمده است که: «به شما (به خاطر شما، به وسیله شما، به برکت شما؟) باران از آسمان می‌بارد و گیاه از زمین می‌روید و کوه‌ها استواری می‌یابد و خدا گرفتاری‌ها را برطرف می‌کند...» از مطالب عمیق شیعی است که همه را توان فهم و درک آن نیست، و تبیین‌های مختلفی از آن صورت گرفته است؛ و در خود این زیارت توضیح داده است: «اِرادَةُ الرَّبِّ فی‏ مَقادیرِ اُمُورِهِ تَهْبِطُ اِلَیکمْ، وَتَصْدُرُ مِنْ‏ بُیوتِکمْ، وَالصَّادِرُ عَمَّا فُصِّلَ مِنْ اَحْکامِ الْعِبادِ: اراده پروردگار در تقدیر کارها بر شما فرود آید و از خانه‏های شما صادر گردد، و نیز صدور تفصیل احکام بندگان(مثلا در شب‌های قدر)»، و امامان معصوم واسطه فیض الاهی‌اند، که -طبق حدیث معروف- «اگر زمین از حجت الاهی خالی باشد، زمین اهل خود را به درون خود می‌بلعد» (زلزله‌ها و مصیبت‌ها زمین را آرام نخواهد گذاشت، و مخلوقات جهان دوامی نخواهند داشت). در حدیثی از امام زمان هم آمده است: «ما در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی و اهمال نکرده و یاد شما را از خاطر نبرده ایم؛ که اگر جز این بود، دشواری ها و مصیبت ها بر شما فرود می آمد، و دشمنان، شما را ریشه‌کن می‌نمودند.»
آیةالله مکارم شیرازی کتابی در شرحی برخی فرازهای زیارت جامعه کبیره دارند(که این کتاب در سایت ایشان موجود نیست). آیةالله جوادی آملی هم در مجموعه کتبی با عنوان «ادب فنای مقربان» که تا به حال ۶-۷ جلد آن بیرون آمده است (و در سایت‌شان موجود است؛ مثلا جلد اول، جلد دوم، جلد چهارم) به شرح این زیارت پرمغز پرداخته‌اند. لطفا برای مباحث دقیق این زیارت‌نامه -که احتمالا من خوب توضیح ندادم- به این کتاب‌ها و کتب مشابه مراجعه نمایید.
فرازهایی مشابه این عبارات زیارت در زیارت جامعه کبیره هم آمده است:
«بِکمْ فَتَحَ اللَّهُ وَبِکمْ یخْتِمُ، ‏
بوسیله شما خداوند (در خیر) بگشاید و به شما ببندد [یا: خداوند (عالم وجود را) به شما آغاز کرد و به شما نیز ختم کند]
 وَبِکمْ ینَزِّلُ الْغَیثَ،
و بخاطر شما فرو ریزد باران را
وَبِکمْ یمْسِک السَّمآءَ اَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ اِلاَّ بِاِذْنِهِ
و بخاطر شما است که نگهدارد [کرات] آسمان را از اینکه بر زمین افتد -مگر به اذن او-
وَبِکمْ ینَفِّسُ الْهَمَّ، وَیکشِفُ الضُّرَّ
و بخاطر شما بگشاید اندوه را و برطرف کند سختی را»

و همچنین آمده است: «خَلَقَکمُ اللَّهُ اَنْواراً، فَجَعَلَکمْ‏ بِعَرْشِهِ مُحْدِقینَ، حَتّی‏ مَنَّ عَلَینا بِکمْ، فَجَعَلَکمْ فی‏ بُیوتٍ اَذِنَ اللَّهُ اَنْ تُرْفَعَ، وَیذْکرَ فیهَا اسْمُهُ: خداوند شما را بصورت نورهائی آفرید و گرداگرد عرش خود قرارتان داد تا آنگاه که با آوردنتان در این جهان بر ما منت گذارد و قرارتان داد در خانه‏هائی که خداوند اجازه داده رفعت یابند و نامش در آنها برده شود.»

لطفا در ادعیه و نمازهای روز و شب، جمع‌آوری کننده مطلب را از دعای خیرتان فراموش نکنید

علی سراج، ۴ محرم ۱۴۳۱؛ ۳۰ آذر ۱۳۸۸


[1]  در کتاب «هدیة الزائرین» شیخ عباس قمی آمده است: اگر این زیارت در غیر روز عاشورا خوانده می‌شود، به جای این دوبار «هذا» گفته شود «یوم قتل الحسین».