یادم هست چندین سال پیش با یکی از خواهرانم داشتم سوره انسان را میخواندم، و برایش ترجمه میکردم، که رسیدم به آیه «وَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ...»، که یکی از بهرهمندیهای بهشتیان را این می داند که پسران تازه جوانِ زیباروی اطرافشان میچرخند و خوردنیها و نوشیدنیها را برای بهشتیان سِرو میکنند. خواهرم از من پرسید: چرا اینها مرد هستند؟ یعنی در بهشت هم سخن از مردان است؟ پس زنان چه؟!
چند وقت بعد با یکی دیگر از خواهرانم سوره واقعه را میخواندیم، که به آیه «وَ حُورٌ عينٌ» رسیدیم، که یکی از نعمات بهشت حوریان درشتچشم است. خواهرم از من سؤال کرد: یعنی در بهشت هم زنان مورد استفاده مردان قرار میگیرند؟!
مقایسه این دو سؤال برایم جالب بود، که وقتی از مردان یاد شده بود، تعجبشان از این بود که پس زنان چه؟ و وقتی از زنان یاد شده بود، تعجبشان این بود که چرا زنان باید خدمت کنند و در خدمت مردان باشند؟!
یاد مطلبی افتادم که تفسیر المیزان خوانده بودم، که: برخی از مردم ما بر اثر تبلیغات سوءِ صورت گرفته، پیشفرضشان این است که آنچه اسلام در مورد زنان گفته است، ظلمی است به آنها. در نتیجه همیشه احکام را از این ناحیه بررسی میکنند، و مزایای بدیع آن قوانین را نادیده میگیرند. گویا -به قول قرآن- «أَمْ يَخافُونَ أَنْ يَحِيفَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ»(نور:۵۰) میترسند که خداوند عليه آنان سخنى بيجا بگويد و حكمى به جور براند؛ در حالی که «وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً»(کهف:۴۹) خداوند به هیچ کس ستم روا نمیدارد.
این سخنِ علامه طباطبایی متأسفانه سخنی است که مصادیق خارجی آن در بین مردم کم نیست. در مطالب فمینیستها که به وفور یاد میشود، و حتی آنچه در اسلام به نفع زنان است را هم به ضرر او تعبیر و تفسیر میکنند؛ و کلاً همه احکام را شبیه به هم میخواهند (چیزی که در غرب هم دیده نمیشود. یعنی کشورهای غربی هم قوانین متفاوتی برای زنان و مردان، برای کودکان و نوجوانان و بزرگسالان، برای اهالی خود کشور و بیگانگان و ... دارند).
مثلا در اسلام بلوغ دختران پس از تمام شدن ۹ سال قمری و بلوغ پسران پس از تمام شدن ۱۵ سال قمری است. حال، اگر این مطلب برعکس بود، فمنیستها جار و جنجال بسیاری راه میانداختند، که از منظر اسلام عقل دختران ۶ سال دیرتر از پسران کامل میشود(وقتی سنشان حدود ۲ برابر پسران شود)، و خدا آنها بر را سخن گفتن با خودش و پذیرش اعمال عبادیشان ، سالها دیرتر به حضور میپذیرد. پسران از سن پایین پس از بلوغ میتوانند خودشان مالک اموال خودشان شوند، و به تجارت بپردازند و ... ، ولی دختران تا سنین بسیار بالاتر «صغیر» و ضعیفه هستند، و باید ولیشان برایشان تصمیم بگیرد. ولی الان که قضیه برعکس است و بلوغ دختران زودتر است باز میگوید: دختران بیچاره باید ۶ سال زودتر از پسران متحمل رنج اعمال عبادی مانند نماز و روزه شوند!!
حال من میخواهم خود را به روش این فمنیستها و به احکام اسلامی ایراد بگیرم؛ ولی با این تفاوت که من به جای نگاه از زاویه فمینیسم(زنگرایی، feminism)، از زاویه ماسکیولینیسم(مردگرایی، masculinism) به قضیه نگاه میکنم، تا ببینید وقتی کسی بخواهد نیمی از واقعیات را ببیند، یا حتی همان نیمه را هم ناقص ببیند، چه چیزها میتواند بگوید. ممکن است شما بتوانید بهتر از من بیان کنید، که در این صورت متنتان را برایم ارسال کنید تا در وبلاگ منتشر کنم.
۱- جهاد: در اسلام بر مردان جهاد واجب است، ولی بر زنان واجب نیست. یعنی زن میتواند با آسایش در خانه بنشیند، و این وظیفه شرعی مردان است که به جبهه بروند و کشته بشوند(دادن جان میدانی یعنی چه؟!)؛ و اگر نروند، هم در آخرت جهنمی میشوند، هم در دنیا حکومت میتوان در صورت نیاز آنها را به آمدن به جبهه مجبور کند. تازه، در روایات فراوانی آمده است که جهاد زن خوب شوهرداری کردن است(مثلا در کافی، ج ۵، ص ۵۰۷)، و زن میتوان بدون این که خونی از دماغش بیاید (چه برسد به کشته و مجروح و معلول و اسیر شدن، بگذریم از گرسنگیها و عرق ریختنها) از ثواب مجاهدان راه دین و کشور اسلامی برخوردار شود.
=مسائل اقتصادی=
۲- نفقه: بر مرد واجب است نفقه زن و فرزندانش را بدهد، ولی زن در تأمین هزینه زندگی از نظر اسلام هیچ گونه مسئولیتی ندارد؛ و حتی اگر زن خود پولدار و ثروتمند باشد، باز این وظیفه شوهر است که مخارج خانواده را تأمین کند، و این مسأله با فقر و ناداری مرد از او رفع نمیشود. یعنی اگر مرد نداشت، به عهدهاش هست و مدیون است و حتی اگر زن از پول دیگری هزینه زندگی را داد، وقتی مرد توانایی پیدا کرد باید آن پول را به زن پس دهد (بر خلاف دادن نفقهی واجب به پدر و مادری که فقیر باشند، که اگر کسی به آنها نفقه نداد، گناه کرده ولی چیزی بر گردنش نیست که در آینده بدهد، بلکه در آینده باید نفقه همان زمان آینده را بدهد). ضمنا مرد باید نفقه را برا اساس شأن زن بدهد؛ یعنی اگر زنی در خانواده ای پدری اش شأنش مثلاً این بوده که خدمتکار بگیرند و کارهایش را انجام دهد، بر مرد واجب است برای آن زن خدمتکار بگیرد. فطریه پایان ماه رمضان زن را هم باید شوهر بدهد.
۳- مهریه: زن جدای از نفقه، از مهریه هم برخوردار است، و حتی شرعاً میتواند پیش از گرفتن مهریهاش از همبستری با شوهرش امتناع کند (البته پس از همبستری اول، دیگر نمیتواند امتناع نماید؛ ولی هر وقت مهریه اش را بخواهد شوهر باید بدهد، و الا مثل همه بدهیهای دیگر است که قرض دهنده میتواند با شکایت از دادگاه دِین خود را بگیرد.) حتی مهریه از بدهیهای دیگر مهمتر است؛ و مثلاً پس از مرگ اگر کسی قرضدار باشد، ابتدا قرض را از مالش میدهند و سپس ارث را تقسیم میکنند؛ اگر مجموع بدهیاش از دارایی بهجاماندهاش کمتر باشد، اول مهریه همسرش را -که به اصطلاح از «دیون ممتازه(بدهیهای ویژه)» است- میدهند و سپس هر چه بماند را بین طلبکاران تقسیم مینمایند.
4- اجرة المثل: زن نه تنها وظیفه تأمین مخارج زندگی (کار بیرون از خانه) را ندارد، بلکه وظیفه انجام کارهای درون خانه را هم ندارد، و مرد شرعاً حق ندارد او را به انجام کار درون خانه مجبور کند؛ و حتی اگر زن بخواهد میتواند بابت انجام کارهای منزل از شوهر مطالبه اجرت کند، و شوهر اگر بخواهد همسرش کارها را انجام دهد، باید اجرت متعارف این عمل را به او بپردازد. حتی زن وظیفه شیر دادن به نوزاد را ندارد، و میتواند بابت آن هم طلب اجرت نماید.
5- عاقله: قانونی در اسلام وجود دارد، مبنی بر اینکه اگر شخصی قتل خطایی محض انجام داد (نه قتل عمد و شبه عمد)، بر فامیل او واجب است - و لو به طور قسطی- هزینه دیه مقتول را به آن شخص کمک کنند (نوعی بیمهی تعبیه شده در قوانین اسلامی است!). اصطلاحا میگویند: دیه به عهده «عاقله(فامیلی که باید دیه را بپردازند)» است؛ و بين ديۀ مرد و زن فرقى نيست. ولی زنان جزء «عاقله» نمىشوند، اگر چه از ديه ارث ببرند. یعنی دیهی آنها، و دیه از طرف آنها پرداخت میشود(اگر کسی زنی را کشت، یا کسی زنی را کشت، دیهی آن بر عهده عاقله است)، ولی اگر شخصی از فامیلشان قتل خطایی داشت، نیازی نیست که زنان در پرداخت دیه مقتول کمک کنند.
6- اهل کتاب میتوانند با قراردادی در کشور اسلامی آزادانه زندگی کنند، ولی باید -به عوض عدم پرداخت خمس و زکات، و عدم لزوم حضور در جهاد- مالیاتی به نام «جزيه» بپردازند؛ ولی از زنان اهل کتاب جزیه گرفته نمى شود، هر چند که شوهر یا پدری نداشته باشند که جزیه خانوادهشان را بپردازد(زنان سرپرست خانوار)؛ حتی اگر کلا در بین همه اهل کتابی که قرارداد میبندند مردی نباشد. حتی در قرارداد با اهل کتاب شرط کردن اينكه جزيه يا قسمتى از آن بر زنها باشد، جايز نیست.
=عبادات=
7- زنان حدود یک چهارم عمرشان(حدود یک هفته از هر ماه) را از نماز خواندن معاف هستند، در حالی که مردان باید تمام طول سال نماز بخوانند، و هیچ استراحت و مرخصیای ندارند.
8- نماز جمعه و عیدین: حضور مردان (طبق نظر شیعه:در زمان حضور امام معصوم) در نماز جمعه و نیز نماز عید فطر و قربان واجب است. ولی بر زنان وجوبی ندارد.
=دیگر مسائل=
9- ارتداد: اگر مردی مرتد شد، اگر مسلمان زاده شده باشد(اصطلاحا مرتد فطری باشد)، حکم او اعدام است، و حتی توبه او در دنیا پذیرفته شده نیست(یعنی اگر واقعا توبه کند، توبهاش نزد خداوند پذیرفته است و ان شاءالله در آخرت جهنمی نخواهد شد، ولی این مانع اجرای حکم دنیایی او نیست). اگر کسی که هم پدر و مادرش کافر بوده اند، مسلمان شود، ولی بعد دوباره به کفر برگردد(اصطلاحا مرتد ملّی)، اول او را توبه میدهند، و اگر توبه نکرد اعدام میکنند. اما اگر زنى مرتد شود و از اسلام برگردد، چه مرتد فطری باشد چه ملّی، حاكم شرع او را توبه مى دهد. اگر توبه كرد، او را رها مى كنند؛ و اگر توبه نكرد، محكوم به زندان است، تا وقتی که توبه کند؛ و هیچگاه اعدام نمیشود.
10- پوشیدنیها: پوشيدن لباس ابريشمى و حرير و زربافت، و بدست كردن انگشترى طلا و آويختن زيورآلات برای مردان در همه حال حرام است، و حتی اگر نماز باشد، موجب باطل شدن آن میگردد، ولی برای زنان در نماز و غیرنماز جایز است(و گاه مستحب است).
ریزاحکام متفاوت -به نفع زنان- بسیار است، ولی صرفا دو مورد دیگر جهت نمونه ذکر میشود (موارد دیگری هم نوشته بودم، که با توصیه دوستان جهت طولانی نشدن حذف شد):
- در حج زنان محدودیتهای کمتری نسبت به مردان دارند:
هروله و دويدن در سعى بين صفا و مروه بر زنان لازم نيست. همچنین «حَلق کردن»(سر تراشيدن) برای اتمام احرام برای زنان لازم نيست، بلكه فقط بايد «تقصير» کنند(مقدارى [اندک] از موى سر را بچينند). پوشيدن لباس دوخته در حال احرام، و پوشيدن چيزى كه همۀ روى پا را مىپوشاند، مانند کفش و جوراب و غير اينها براى زن جايز، و براى مرد حرام است. همچنین سايه قرار دادن سر بر مردان حرام است نه زنان.
اگر کسی حتی به عمره رفته باشد، میداند که همین دو مورد آخر -آن هم در آفتاب سوزان عربستان- امری دشوار است. اینها در حج تمتع - که مُحرِم بودن چند روز طول میکشد- بسیار رعایتش سختتر است. باید دو لُنگ را لباس خود قرار دهی، و زیر هیچ سقفی نروی تا سرت زیر سایه قرار نگیرد.
- زنى كه پرستار بچّه است و نمىتواند براى نماز به آسانى لباس طاهر تهيّه كند هر گاه در شبانه روز يك مرتبه لباس خود را بشويد مىتواند با آن نماز بخواند هر چند لباسش با ادرار بچّه نجس شود. این آسانگیری برای مردان نیست.
بله، کلاً شبهروشنفکران غربزده هر قانون اسلامی که شبیه قوانین غربیها نباشد را میکوبند، و چنان علیه آن استدلالهای واهی میآورند که بسیاری کماطلاعها باورشان میشود. مثلاً در غرب ازدواج دختران زیر سن قانونی (مثلا ۱۸ سال) را جرم و خلاف حقوق بشر و حقوق کودکان میدانند، و مثلاً در روزنامهها و سایتهای با آب و تاب نقل میکنند که دختری ۱۲-۱۳ ساله در یکی از کشورهای اسلامی ازدواج کرده است، و همسایهها به محافل حقوق بشری اطلاع دادهاند، و دادگاه با فشار آن محافل حکم بازداشت خانوادهاش را صادر کرده است. ولی از جهت دیگر میبینید که طبق آمار معتبر اعلام شده (http://www.durexnetwork.org/SiteCollectionDocuments/Research%20-%20Face%20Of%20Global%20Sex%202005.pdf) در برخی از کشورهای غربی «متوسط» سن ازاله بکارت دختران، حدود ۱۵ سال است. یعنی با احتساب دخترانی که با حفظ حیا در هنگام ازدواج اولین ارتباط جنسیشان را دارند، و ... متوسط این آمار حدود ۱۵ سالگی است(یعنی برای خیلیها حدود ۱۲-۱۳ سالگی است)؛ ولی این مورد توجه هیچ یک آن محافل به اصطلاح حقوق بشری قرار نمیگیرد، و هیچ جاروجنجالی به پا نمیشود؛ تازه اگر دختری عفت خودش را حفظ کرده باشد، اوست که یا اُمّل خوانده میشود، و یا ناتوان در جذب پسران به خود(به خاطر روابط عمومی پایین یا عدم زیبایی و جذابیت ظاهری).
ندیدهام هیچ یک از فمینسیتها در مورد پایین بودن سن روابط نامشروع جنسی ابراز نگرانی برای دختران کند، ولی بسیار دیدهام که به قانون اسلامی که اجازه ازدواج دختران پس از سن بلوغشان را داده است ایرادگیری کنند. این است آن پوستین وارونه، که عفت تقبیح و هرزگی معمولی شمرده میشود.
نتیجه سخنم این است که لطفا تعقل نمایید: تعقلی که باعث شود با نگاه آزادانه و مستقل به مسائل نگاه کنید، و تحت تاثیر هیچ تبلیغاتی قرار نگیرید...